طراحی سایت

قالب وبلاگ

بهمن 94 - ستاره آسمان
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

طراحی سایت


ستاره آسمان
چاوەکانم داخست تا کە چاوی خومارت نەبینم لە نەکاو دڵم گووتی خۆ ئەمن ھەستی دەکەم و دەیبینم
نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 94/11/21 توسط gharib
نویسنده: غریبه رحیمی/ روزنامه‌نگار
تصادف چندی قبل تانکر حامل سوخت با یک پژو و پراید سواری در مسیر مریوان - سنندج 3 کشته و 6 زخمی برجای گذاشت...

تصادف چندی قبل تانکر حامل سوخت با یک پژو و پراید سواری در مسیر مریوان - سنندج 3 کشته و 6 زخمی برجای گذاشت. این تیتر اغلب رسانه‌های چند روز پیش استان بود. باز هم تکرار حوادثی از این قبیل که بارها در جاده‌های استان اتفاق افتاده و دل هر شهروندی را به درد و لرزه می‌اندازد، ما را بر آن داشت تا نیم نگاهی به این موضوع داشته باشیم.
بار صدمات رانندگی جاده‌ای در استان بسیار زیاد، رو به افزایش و موجب نگرانی جدی است، آن طورکه مدیر کل پزشکی قانونی کردستان بیان می‌کند در 9 ماه امسال 354 نفر به علت حوادث رانندگی در استان جان خود را از دست داده‌اند که نسبت به 293 نفر فوت شدگان مدت مشابه سال گذشته 20/8 درصد رشد داشته است. «غلامرضا همایون‌پور» در این باره توضیح می‌دهد: از کل فوت شدگان حوادث رانندگی 9 ماه امسال، 44 مورد درون شهری،283 مورد برون‌شهری و 27 مورد دیگر نیز در جاده‌های روستایی بوده است. این در حالی است که از کل فوت شدگان مدت مشابه سال قبل 38 مورد درون شهری،233 مورد برون شهری و 22 نفر دیگر در جاده‌های روستایی بوده است.
مصدومان حوادث رانندگی نیز در 9 ماه امسال، رشد 4درصدی داشته است که از 3 هزار و 992 نفر مصدوم حوادث رانندگی 9 ماه سال گذشته به 4هزار و 154 مورد در 9 ماه سال 94 رسیده است که این خود جای بسی نگرانی دارد.
در حادثه دلخراشی که در مدت قبلی و در حوالی روستای «نگل» اتفاق افتاد، 3 نفر به دلیل سوختگی کامل جان خود را از دست دادند و 6 نفر که دچار سوختگی شده بودند با تلاش عوامل فوریت‌های پزشکی و با 4 دستگاه آمبولانس پایگاه‌های شویشه، صوفیان و سروآباد به بیمارستان سروآباد و بیمارستان‌های بعثت و توحید سنندج منتقل شدند.
تصادفات یکی از بزرگ ترین مشکلات سلامتی عمومی در استان است. بیشتر قربانیان این حوادث جوانانی هستند که قبل از تصادف دارای سلامتی کامل بوده اند و اکنون بسیاری از آنها دچار صدمات جسمی جدی شده‌اند. این مسأله در استان با روند صعودی تعداد کشته شدگان و افزایش تعداد کاربران از راه های کشور و همچنین افزایش تعداد سفرها شکل جدی‌تری به خود گرفته، ولی گویا سهل انگارانه به این موضوعات نگریسته می‌شود.
در حوادث رانندگی 3 عامل انسانی، جاده یا راه و وسایل نقلیه دخیل هستند. این درست است که بیشترین درصد در زمینه تأثیر عوامل انسانی در بروز و شدت تصادفات جاده‌ها، مربوط به بی توجهی به مقررات است، ولی این سکه روی دیگری هم دارد. جاده‌های استان که جزو استان‌های محروم کشور محسوب می‌شود، استاندارد نیستند. به خصوص جاده مریوان- سنندج که از نقاط حادثه خیز استان است، همچنان روز به روز قربانی می‌گیرد و تانکرهای حامل مواد سوختنی و شیمیایی علاوه بر آلوده کردن آب و هوای این استان سالانه موجب مرگ و میر صدها نفر از شهروندانمان می‌شوند و تعداد زیادی از خانواده هایمان را داغدار می‌کنند. آیا وقت آن نرسیده است که کارگزاران حوزه جاده‌ای و حمل و نقل تلاش خود را دوچندان سازند و ساخت جاده جدید مریوان را که سال هاست قرار است افتتاح شود و زمینه توسعه و پیشرفت را در این استان فراهم سازد در اولویت قرار دهند و در زمینه مدیریت ایمنی جاده‌های استان تلاشی مضاعف صورت گیرد؟
جاده‌های استان به دلیل وجود مناطق مرزی و همچنین نزدیکی به کشور عراق بار ترافیک سنگینی دارند. جدا از سنگینی ترافیک، عبور کامیون‌های حامل مواد سوختنی و شیمیایی روزبه‌روز در حال افزایش است که می‌طلبد توسعه راه‌ها در اولویت برنامه‌های کلان استانی قرار گیرد و بودجه‌هایی کلان به این موضوع اختصاص داده شود.
 نقاط حادثه‌خیز از سال‌های گذشته با نصب علایم و چراغ‌های هشدار دهنده مشخص شده اند. در عین حال سازمان راهداری هر سال با توجه به اعتبارات پیش‌بینی شده نسبت به رفع مشکل این نقاط به تدریج اقدام می‌کند که امیدواریم این روند تسریع شود.
 جاده‌های بد لزوما جاده‌های غیرآسفالت نیستند، بلکه شامل جاده‌های آسفالت با نگهداری ضعیف و بدون محدودیت‌ سرعت است. هزینه تصادفات جاده‌ای به خانواده‌ها در استان بسیار زیاد است. دیدگاه سنتی در ایمنی جاده‌ها این است که مسئولیت تصادفات جاده‌ای معمولاً بر عهده رانندگان است، اما با وجود این بسیاری از عوامل دیگر خارج از کنترل رانندگان ممکن است در این زمینه نقش داشته باشد.



نمی دانم از کجا شروع کنم، از دردها، از رنج ها، از خستگی های رفت و آمد، از نخفتن ها، از دلهره های پایان نامه و مقاله و ...

باکنون قلم به دست میگیرم و انشای خود را آغاز می کنم، نمی دانم از کجا شروع کنم، از دردها، از رنج ها، از خستگی های رفت و آمد، از نخفتن ها، از دلهره های پایان نامه و مقاله و ...


از وقتی که یادم می آید دوران کودکی ام را به شوق رسیدن به درجه ای از مراتب عالی بدون اینکه لذتی از دوران نوجوانی و کودکیم ببرم به پایان رساندم، خوشی ها و ناخوشی هایش را به عشق تبلوری که در آینده در ذهنم موج خواهد زد به جان خریدم.


چه در لحظه ی تولدم که در یک خانواده ی پرجمعیت و فقیر بدنیا آمدم و پدرم یک کارگر معمولی و متاسفانه هنوزهم با اینکه سن و سالی ازش گذشته همون کارگر فصلی ساختمانی باقیمانده و اما هیچ از این تنگدستی ها و مشکلات دلیلی نبود برای اینکه ما تسلیم شرایط ناعادلانه زندگی در جهان به طور عام و در ایران به طور خاص شویم.


از روزی که وارد مدرسه شدم، بزرگترها آنگونه به من ارزش علم و دانش را گوشزد کردند که آینده ی روشن و درخشانی را هر لحظه و ثانیه برای خودم به تصویر می کشیدم، تصاویری که گویا روشنایی آن چشم ها را خیره می کرد.


همچنان گذشت تا مراحل ابتدایی و راهنمایی تمام شد و رسیدیم به جایی که انگار غول آرزوهایم در حال بیرون آمدن از چراغ جادوست اما با هر زحمتی بود با نخفتن های طولانی شب و چشم هایی که از دور حدقه های قرمز از خستگی ها را نمایان می کرد به روز کنکو ر نزدیک شدیم و با پشت سر گذاشتن هفت خان رستم خود را بر قله ی آرزوهایم دیدم.


اما هر چه که می گذشت فارغ التحصیلان بیشتر ته دلم را از اینکه درس تمام شده و بیکارند خالی می کردند اما از گذشته تا آینده ای که در ذهنم همیشه تصور میشد را نمی توانستم به یکباره خاموش کنم بنابراین با رتبه ای برتر ادامه ی تحصیل را برگزیدم آن هم در دانشگاهی برتر که به گفه ی پدربزرگم دیگر " کارت روبراست" !!!


اما این روبه راهی هم با پایان ارشدم به واقعیت نپیوست زیرا حالا که زمان به ثمره نشستن علم و دانش است با بی توجهی هایی روبرو هستیم تا جایی که همه ی میوه ها در حال گندیدن و کپک زدن است.


بیکاری، بی پولی، استرس، شب ها را با فکر و خیال خوابیدن و ... سهم جوانانی همچون ماست که گویا دل هایمان مرده و سالخوردگانمان بلند پرواز، صادراتمان فیلسوف و وارداتمان مغزهای فروخته ...


چه شب ها که تا دمیدن طلوع فجر بیدار می ماندم و با چشم های خسته و جسمی نحیف راه دانشگاه را طی می کردم تا بلکم از قافله عقب نمانم ولی قافله خیلی زودتر از من جلو رفته بود و من همچنان با کوله باری از خستگی و درماندگی دغدغه هایم را باید همانطور ادامه بدهم و پایانی ندارم.


چه کفش هایی که در زمستان پر از آب می شد و پاهایم توان رفتن نداشت اما کو آن حسرت کودکی ام، کو آن بازی های بچه گانم ، چه کسی آن را برایم زنده می کند.


چه روزها چه ساعت هایی که تمام کتاب های کتابخانه های اشهر را زیر و رو می کردم تا علم و دانشم را براساس تجربیات گذشتگان نیز به نتیجه برسانم اما کار از کتاب و کتاب خوانی گذشته بود، کار از رفتن به این اداره و اداره گذشته بود، کار از جایی دیگر لنگ می زند، از اینکه وقتی آخر سال فرا می رسد و ادارت بودجه ای در صندوق هایشان باقی نمی ماند، آزمون استخدامی را برپا و دوباره مثل همیشه گول می خوریم، گول می خوریم و گول می خوریم ...


آری این سرنوشت بیش از 80 درصد از جوانان کردستانی است که یا باید بیکار بمانند یا کوله بارشان را بسته و به شهر یا کشوری دیگر مهاجرت کنند تا بلکم از امیدها و آمال هایشان به دور باشند و آنجا ثمره بدهد.


جوان، اوج نشاط، انرژی و کار و تلاش و هدف، واژه ای که وقتی زمزمه اش می کنم این کلمات را در ذهنمان تداعی می کند… واژه ای که به قول دوستانم اعتبار خودش را از دست داده و اکنون جامعه به ظاهر جوان هستند چرا که مشکلات زندگی ما را پیر کرده است.


من بیست و هفت سالم هست نه تنها جایی استخدام نشدم بلکه یک ریال پول ندارم و این مدرک بی ارزش فوق لیسانیسی که از بهترین دانشگاه های مملکتم!!! و با زحمت و مشقت و هزینه بدست آوردم اکنون خریداری ندارد.


گویا چراغ آینده مان از ابتدا خاموش شده و همه ی اینها سرابی بود که ما را به دنبال خود می کشید .


انشا را به پایان نمی رسانم چون این داستان همیشگی ما بیکاران ادامه دارد ...

منبع:افتاب دل

 



.: Weblog Themes By Pichak :.



بازدید امروز: 13
بازدید دیروز: 17
کل بازدیدها: 260040

تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک

  • فروش بک لینک فالو | فروش بک لینک با کیفیت