به گزارش خبرنگار آفتاب دل ، هفتمین ماه از سال قمری ماه رجب نام دارد که جویباری از بهشت و تقرب به درگاه الهی است و فضیلت ها و قداست های این ماه را نباید به بوته ی فراموشی سپرد زیرا این ماه در میان ماههای دوازده گانه از حرمت و قداست خاصی برخوردار است .

رسول اکرم (ص) فرمودند : رجب ماه بزرگ خداست و هیچ ماهی در حرمت و فضیلت به آن نمی رسد و کارزار کردن با کافران در این ماه حرام است .

طبق گفته ی بزرگان ، رجب نام نهری در بهشت است که از شیر سفید تر و از عسل شیرین تراست و هرکس یک روز از آن را روزه بدارد خداوند از آن نهر به او بیاشامد .

ماه رجب به شهر"الاستغفار" هم معروف است زیرا در این زمان بندگان خداوند با طلب آمرزش از گناهان فاصله می گیرند و به رحمت الهی نزدیک می شوند و در واقع در این جویبار ، روح و روان خویش را از هرگونه آلودگی منزه می کنند و پلیدی ها و خیانت ها را از قلب خود می زدایند و در برخی منابع روایی این ماه را شهر امیر المؤمنین نامیده اند زیرا سیزدهم رجب روز ولادت امام متقین و پیشوای پرهیزکاران است .

از خاتم رسولان (ص) روایت شده است : در آسمان هفتم فرشته ای به نام " داعی" است هرگاه ماه رجب فرابرسد در تمامی شب های آن از آغاز تا بامداد این ملک چنین ندا می دهد ؛ ذاکران ، مطبعان ، توبه کنندگان ، مژده مژده ، بشارت بشارت ، خدا می فرماید : من مأنوس با کسی هستم که با من همنشین شود و مطیع کسی هستم که از من پیروی کند ، بخشنده ی آنم که از من طلب بخشش کند ماه رجب ماه من است و بنده ، بنده من و رحمت من است ، هرکسی مرا در این ماه بخواند اورا اجابت می کنم و هر فردی که از من حاجتی بخواهد خواسته اش را برآورده می کنم هرکس از من راه بخواهد هدایتش می کنم ، این ماه رشته ی پیوند میان خود و بندگانم قرار داده ام هرکس بدان دست بیابد به من می رسد .

شب اول رجب شب شریفی است و اعمالی دارد ، چون هلال ماه رجب را ببینید بگویید : خدایا این ماه را به امنیت و ایمان و سلامت و دین اسلام بر ما نو و تازه گردان ، پروردگار من و تو ( ای ماه) خدای عزوجل می باشد .

از حضرت رسول الله (ص) منقول است که چون هلال رجب را می دید می گفت : اللهم بارک لنا فی رجب و شعبان و بلغنا شهر رمضان و اعنا علی الصیام و القیام و حفظ اللسان و عض البصرون تجعل خطنا منه الجوع و العطش . « خدایا بر ما در ماه رجب و شعبان برکت ده و ما را به ماه رمضان برسان و برای گرفتن روزه و شب زنده داری و نگهداری زبان و پوشیدن چشم یاریمان فرما و بهره ی ما را از آن ماه ، تنها گرسنگی و تشنگی قرار مده .

روز اول رجب روز بسیار شریفی است و باید از شب و روز این ماه رجب توشه بگیریم .

از جمله شب های بزرگ و با عظمت ماه رجب شب جمعه اول این ماه است که معروف به " لیله الرغائب " است یعنی اعمال مخصوص در این شب ذکر شده است که به واسطه ی آن اعمال و برکات و پاداش فراوان بر انسان سرازیر می شود .

در حدیث دیگری از رسول خدا (ص) می خوانیم که هر کس یک روز از این ماه را روزه بگیرد خشنودی عظیم خداوند را به دست آورده است و خشم الهی از او دور می شود و درهای جهنم به روی او بسته خواهد شد .

بیست و هفتم رجب روز مبعث رسول الله است که روز بسیار شریف و با ارزشی است روز مبعث به عنوان شریفترین اعیاد یاد شده است .

بنابراین ماه رجب از جمله ماههای پر فضیلت در اسلام است که پیامبر اکرم (ص) بر انجام اعمال عبادی در آن تأکید فراوان داشته اند و آن ماه را ماه " أصب " نامیده اند زیرا رحمت خدا در این ماه بر امت فرو می ریزد .

به گزارش آفتاب دل به نقل از باشگاه خبرنگاران ،

یکی از کسانی که نام آن را بسیار شنیده ایم و گفتارهایی چند از آن محتوای صفحات کتاب های درسی را پربار می کرد، لقمان بود.
همیشه بعد از خواندن نصایح لقمان به پسرش که سرشار از اندیشه و نگاهی عمیق است سؤال های زیادی به ذهن خطور می کرد و گاهی هنوز هم این سؤالات شیرینی حکایات و پندهای او را یادآوری می کند.
اینکه لقمان که بود و چگونه گفتارها و رفتارهایش بعد از گذر هزاران سال بر جان و روح دل و اندیشه می نشیند.
نام لقمان دوبار در قرآن آمده و خداوند در سور سی و یکم "لقمان" ده پند حکیمانه او به پسرش را در ضمن شش آیه بیان کرده است.
در مورد اینکه لقمان پیامبر بود یا حکیم، پیامبر اسلام فرمودند: به حق می گویم که لقمان پیامبر نبود ولی بنده ای بود که بسیار فکر می کرد، ایمان و یقینش عالی بود، خدا را دوست می داشت و خدا نیز او را دوست داشت و نعمت حکمت بر او ارزانی فرمود.
اما شاید سؤال پیش آید که لقمان برده سیاه چهره و دارای لب های ستبر و درشت چگونه انوار حکمت و معرفت بر زبانش جاری شد؟؟؟
باید گفت که مقام و ارجمندی لقمان به خاطر روح و روان مخلص و پاکی بود که به تمام وجودش حکمرانی می کرد.
لقمان روحو روان خود را با فکر و عبرت گرفتن از حوادث تربیت می کرد.
در راه بندگی خداوند زحمت ها و سختی های زیادی کشید و همواره با هوس ها و خواهش های نفسانی خود مبارزه می کرد.
روزی شخصی از لقمان پرسید: تو مگر با ما چوپانی نمی کردی پس این همه علم و حکمت از کجا نصیب تو شد؟ لقمان در پاسخ گفت: این داشتن علم و حکمت به خواست خدا و ادای

اولین چیزی که می خوایم درباره ی اون صحبت کنیم " قدرت قلب " است.

درون بدن تو دقیقا" مثل نقشه ی منظومه ی شمسی و کائناته.قلب تو خورشید و مرکز جسم توست.اندامهای تو سیارات هستند و همون طوری که سیارات به خورشید نیاز دارند تا تعادل و هماهنگی داشته باشند اندامهای بدن تو هم برای حفظ تعادل و هماهنگی به قلب تو وابسته هستند.

" دیوید بوهم " فیزیکدان کوانتوم گفته : " بشر به نوعی عالم صغیر کائنات است.بنابراین بشر هر چه باشد، سرنخی برای کائنات خواهد بود! "

خوب ، اول بگذارید کمی دلایل علمی براتون بیارم.

دانشمندان در موسسه ی " هارت مث " کالیفرنیا، نشان داده اند که احساس عشق، قدردانی، و شکرگزاری در قلب موجب تقویت سیستم ایمنی بدن میشه، تولید مواد شیمیایی عمده را در آن افزایش میده، میزان هورمون استرس، فشارخون بالا ، اضطراب، عذاب وجدان و فرسودگی روانی را کم می کنه و تنظیم گلوکزی را در بیماران دیابتی بهبود می بخشه.احساس عشق ، هماهنگی بیشتری درضربان قلب ایجاد می کنه.هارت مث نشان داده است که حوزه ی مغناطیسی قلب پنج هزار مرتبه قوی تر از حوزه ی مغناطیسی مغز است و تا چند سانتی متری بدن ما گسترده میشه.

سایر دانشمندان هم اکتشافات جالبی درباره ی آب داشته اند.آب چه ربطی به سلامتی داره؟

هفتاد درصد از بدن ما آب است.هشتاد درصد از محتویات سر ما آبه.و حتما" می دونید که محققان روسی، ژاپنی و اروپایی و آمریکایی،کشف کرده اند که وقتی آب در معرض کلام و احساسات مثبت از جمله عشق و قدردانی قرار می گیره ، میزان انرژی آب نه تنها بیشتر میشه بلکه ترکیب مواد آب هم تغییر می کنه و اون رو به طرزی عالی متوازن می کنه.هر قدر احساسات مثبت بیشتر باشند، آب زیباتر و موزون تر میشه.وقتی آب در معرض احساساتی منفی مثل نفرت قرار بگیره، میزان انرژی آب کم میشه و تغییرات درهم و برهمی رخ میده که به طرزی منفی روی ترکیب آب اثر می گذارند.

(برای اطلاعات بیشتر در این باره می تونین به کتابهای " پیامهای نهفته در آب " و " تصویر عشق بر آب " و " تاثیر دعا روی آب " و " حیات اسرارآمیز آب " و " نیروی حقیقی آب " از نشر لیوسا و به ترجمه ی خانم نفیسه معتکف رجوع کنید. ")

خوب! حالا بگذارین نتیجه گیری مهم خودمون رو انجام بدیم!

نتیجه :

حالا که احساسات انسان می تونه ترکیب آب را تغییر بدهد، پس می تونی تصور کنی که احساسات تو می تواند در سلامتی جسم تو که هفتاد درصدش آب است، چه بکند!؟

بله!

بخش اعظم سلولهای تو از آب تشکیل شده! مرکز هسته ای تک تک سلولهای بدن آب است و لایه ای از آب، هر سلولی را به طور کامل احاطه کرده است.می توانی تاثیر عشق و قدردانی را در جسمت مجسم کنی؟ می توانی قدرت عشق و قدردانی را در برگرداندن سلامتی ات مجسم کنی؟

وقتی تو عشق را احساس می کنی، عشق تو بر یکصد تریلیون سلول در بدنت تاثیر می گذارد!

بنابراین حالا به قانون مهم سلامتی می رسیم.

قانون سلامتی :

برای دریافت سلامتی دلخواهت باید عشق اهدا کنی!

برای انجام این قانون باید نکات زیر را انجام بدهید.

نکته ی 1 _ در مواجهه با هر نوع بیماری، در مورد سلامتی ات، احساسات خوب از خودت ساتع کن چون فقط عشق است که سلامتی کامل عرضه می کند.تو نمی توانی در مورد بیماری احساسات بد بدهی و سلامتی بگیری! اگر تو از بیماری بترسی یا متنفر باشی، احساساتی بد از خودت ساتع می کنی و بیماری هرگز از طریق احساسات بد راهش را نمی کشد و برود!وقتی توافکار و احساسات آنچه را می خواهی ساتع کنی، سلولهای تو نیرویی مملو از سلامتی را دریافت می کنند.وقتی تو افکار و احساسات منفی بابت آنچه نمی خواهی ساتع کنی، نیروی سلامتی سلولهای تو کاهش می یابند!

نکته ی 2 _ مهم نیست که تو درباره ی موضوعی که ربطی به سلامتی ات ندارد حال و هوای بدی داشته باشی! وقتی تو احساسی بد داشته باشی، در واقع نیروی سلامتی ات را کاهش می دهی.اما وقتی برای هر چیز احساس عشق کنی، برای روزی آفتابی ، خانه، دوستی جدید ، یا ارتقای مقام، جسم تو نیروی سرشار و سلامتی را دریافت می کند.

نکته ی 3 _ شکرگزاری تکثیر کننده ی مهمی است.هر روز خدا را بابت نعمت سلامت بودن شکر کن! با تمام پول دنیا هم نمی توان سلامتی را خرید! شکرگزاری بابت سلامتی، بهترین بیمه ی سلامتی به شمار می آید!

نکته ی 4 _ به جای اینکه از جسم خودت ایراد بگیری، بابت اون خدا رو شکر کن! هر وقت یاد چیزی در بدنت می افتی که از آن خوشت نمی آید ، یادت باشد که آب درون بدن تو این احساس را دریافت می کند! در این لحظه، سریع فکرت را عوض کن و به جای اون اعتراض به بدنت، از صمیم قلب خدا را بابت هر آنچه که در بدنت دوست داری ، شکر کن و به چیزهایی که دوست نداری محل نگذار!

نکته ی 5 _ قبل از اینکه غدا بخوری یا آب بنوشی، به هر آنچه می خوری و می نوشی، توجه کن و احساس عشق و قدردانی داشته باش.شکرگزاری برای غدا، عشق و قدردانی را برای غذا اهدا می کند.وقتی خدا را بابت غذا شکر کنی، ترکیب آب موجود در غذا و تاثیر آن را در جسمت تغییر می دهی.شکرگزاری توام با عشق و قدردانی درباره ی آب هم همین کار را می کند.احساسات مثبت عشق تو می تواند ترکیب آب را در هر چیزی تغییر بدهد بنابراین از قدرت عشق استفاده کن!

نکته ی 7 _ حواست باشد که وقتی سر میز غذا نشسته ای یا داری چیزی می خوری، گفتگوی تو مثبت باشد! اگر با کسی هم صحبت نمی کنی حواست به افکار درونیت در آن زمان باشد که منفی نباشند!

نکته ی 8 _ در هنگام دریافت هر نوع مداوای پزشکی عشق و قدردانی اهدا کن!و از قدرت آن بهره ببر.

نکته ی 9 _ اگر تو مجسم کنی که خوب شده ای می توانی سلامتی را احساس کنی و اگر بتوانی این سلامتی را حس کنی می توانی همین را دریافت کنی.

نکته ی 10 _ برای اینکه شاهد بهبود سلامتیت باشی تنها کار لازم اینست که بیش از پنجاه درصد اوقات عشق اهدا کنی! صرفا" پنجاه و یک درصد مرحله ای است که بیماری به سلامتی تغییر می کند.

نکته ی 11_ وقتی بینایی یا فشار خون تو آزمایش می شود، یا وقتی معاینه ای کلی می شوی، در هنگام دریافت نتایج آزمایش یا هر چیز ی مربوط به سلامتی ات، مهم است که در طی آن و زمان دریافت آن حال و هوای خوبی داشته باشی تا نتیجه ی خوبی دریافت کنی.چون به واسطه ی قانون جذب،باید نتیجه ی معاینات یا آزمایشهای تو با فرکانسی که روی آن هستی جور باشد.پس برای دریافت نتیجه ی خوب،باید خودت را روی فرکانس شاد و بالایی ببری!برای دریافت نتیجه ی خوب در زمان آزمایشات پزشکی، آن نتیجه ای را که دلت می خواهد در نظر بیاور و احساس کن که قبلا" آن را دریافت کرده ای! هر نتیجه ای محتمل است اما تو باید روی فرکانس حال و هوای خوب باشی تا نتایج خوب را دریافت کنی.

نکته ی 12_ برخورداری از سلامت جسمانیت را مجسم کن و آن را احساس کن.اگر دلت می خواهد مشکل بینایی تو رفع بشود، برای سلامت عالی چشمانت عشق اهدا کن و داشتن آن را در نظر بیاور.برای داشتن وزن مناسب بدنی عالی و سلامت کامل ، عشق ساتع کن و داشتن آن را در نظر بیاور و با تمام وجود خدا را برای هر چیزی که داری شکر کن.جسم تو به هر چه بخواهی تغییر می کند اما فقط می تواند این کار را از طریق احساس عشق و قدردانی انجام بدهد.

این نکات پر از تمرینهای روزانه ای هستند که تک تک ما برای استفاده از اصول قدرت عشق برای ایجاد سلامتیمان باید از آنها بهره ببریم.این درس همچنان ادامه دارد و در جلسه ی بعدی انشاالله ادامه ی آن را با هم دنبال می کنیم.

خدایا! تو برای نعمت سلامتی که به ما عطا کردی شکر می کنیم و از تو قلبی پر از عشق طلب می کنیم.آمین

 داستان‌های ازدواج بازیگران سینما و تئاتر همیشه جنجال برانگیز و پرحاشیه بوده است و بحث‌هایی را به میان می‌آورد که هیچ وقت تمامی ندارد. اینکه کدام هنرپیشه با چه کسی ازدواج کرده است و چطور با هم آشنا شده‌اند، نظرها را به سوی خود جلب می‌کند. اما این بار موضوع جالب توجهی را «ایده‌آل» انتخاب کرده و تلاش می‌کند به یک سوال کلیدی پاسخ دهد: بازیگران اصولا در چه مقطع سنی ازدواج می‌کنند و چقدر حرفه آنها در سن تشکیل زندگی مشترکشان تاثیر گذاشته است؟

به گزارش آفتاب دل ، یکی از نعمت‌هایی که خداوند به برخی از افراد داده ثروت و دارایی است که می‌تواند اسباب عذاب و گرفتاری برای انسان باشد و هر انسانی می‌تواند این ثروت و مال را در راه‌های مختلف خرج کند اما آنچه مهم است این است که خداوند روزی درباره همین دارایی‌ها از ما حساب پس می‌گیرد.

در این باره ثروت حضرت سلیمان (ع) و عاقبت آن حضرت را که یک درس بسیار زیبا و آموزنده برای همه ماست مرور می‌کنیم.

سلیمان‌بن داوود از نادر پیامبرانی است که خداوند پادشاهی مشرق و مغرب زمین را به او داد و سال‌ها بر انسان‌ها، چهارپایان، مرغان و درندگان غالب و حاکم بود و زبان همه موجودات را می‌دانست که زبان از توصیف قدرت عظیم او قاصر است.

درباره ثروت ایشان آورده‌اند که: فرشی داشت که جنیان آن را از حریر و طلا بافته بودند و هر زمان که می‌خواست به جایی برود روی آن فرش می‌نشست و هر جا و با هر سرعتی که می‌خواست، آن فرش وی را به مقصد می‌رساند. آنقدر قدرت داشت که حتی باد نیز تحت اختیار او بود و با باد سخن می‌گفت. میزی داشت از طلا که با یاقوت و جواهرات آراسته شده بود و سه هزار میز دیگر در اطراف او بودند (مخصوص علما، وزرا و بزرگان بنی‌ اسرائیل).

سلیمان (ع) صد فرسخ لشکر داشت، 25 فرسخ از جنیان، 25 فرسخ از پرندگان، 25 فرسخ از انسان و 25 فرسخ از حیوانات چهارپا. جنیان گوهرهای درخشان برایشان می‌آوردند.

در آشپزخانه‌های آن حضرت روزی 100 هزار گوسفند، 40 هزار گاو برای فقرا و مساکین و لشکریانش طبخ می‌شد ولی غذای خودش نان جو بود که آن را نیز با دست خود می‌پخت.

روزی دستور داد که کسی وارد قصر من نشود و خود عصایش را به دست گرفت و به بالاترین جای قصر رفت در حالی که به عصایش تکیه داده بود به مملکت خویش نگاه کرده و شکرگذار خداوند بود. ناگاه نظرش به جوانی خوش چهره و پاکیزه افتاد که از گوشه قصرش پیدا شد، فرمود: چه کسی به تو اجازه ورود به قصر را داده است، گفت: پروردگار تو، فرمود:‌ تو کیستی، گفت: عزرائیل، فرمود: برای چه کاری آمدید، گفت: برای قبض روح تو.

سلیمان (ع) چون هیچ وابستگی به دنیا نداشت فرمود: به آنچه ماموری، انجام بده. عزرائیل جان ایشان را در همان حالت که به عصا تکیه داده بود قبض کرد، چند روزی گذشت مردم و اطرافیان او را می‌دیدند و گمان می‌کردند که زنده است. بعضی می‌گفتند چند روز غذا نخورده و نیاشامیده، پس او پروردگار ماست.

عده‌ای می‌گفتند او جادوگر است و در دید ما سحر کرده که ما گمان کنیم ایستاده است. گروهی گفتند او پیامبر خداست و ... و خلاصه خداوند موریانه‌هایی را فرستاد که میان عصای او را بخورند تا عصا بشکند، وقتی عصا شکست و او به زمین افتاد به داخل قصر رفتند و متوجه شدند که چند روز است از دنیا رحلت کرده است.

نکته مهم داستان این است که سلیمان (ع) با این همه ثروت فریب دنیا را نخورد و دنیا را در مسیر آخرت خرج کرد اما با این حال آخرین پیامبری است که در فردای قیامت به بهشت می‌رود زیرا خاصیت دنیا در این است که در حرام آن عقاب و در حلال آن حساب است. حسابرسی طولانی اموال سلیمان سبب می‌شود که او به عنوان آخرین پیامبر و فرستاده خدا قدم به بهشت گذارد.

پس از این داستان درس می‌گیریم که نه تنها دنیا به خودی خود مذموم نیست بلکه دنیادوستی و استفاده صحیح از مخلوقات هم مذموم نیست. استفاده غیرشرعی و وابستگی و یا پرستش دنیا مورد مذمت واقع شده که از آن به دنیای ملعون و یا مظلوم تعبیر می‌شود.