1. باز کردن چشم کودک به واقعیت های زندگی
کودک را باید با تلقین زیبایی های زندگی بزرگ کرد. کودکان باید درک درستی از زندگی داشته باشند و پستی ها و بلندی های آن را به درستی درک کنند. همان طور که شادی های زندگی را جشن می گیریم باید بیاموزیم چگونه با بدی ها کنار بیاییم.
والدین خوب به فرزندان خود این فرصت را می دهند تا با احساسات خود در زندگی معامله کنند. همچنین به آنها می آموزند تا خود و دیگران را جزوی از اجتماع بدانند.
کودکان باید یاد بگیرند که نباید فقط به فکر خود و دیگران باشند و باید هنگام رودررویی با مشکلات، از دیگران نیز کمک بگیرند.
2. تمرین مهربانی با خود با نکات آموزنده
محققان کشف کرده اند کلید زندگی شاد و آرام، انعطاف پذیری است که باعث می شود در برابر مشکلات آرامش بیشتری داشته باشید. کلید انعطاف پذیری نیز مهربانی با خویش است. والدین می توانند در برداشتن نخستین قدم های خود-تسلیبخشی، کودکان و نوجوانان را کمک کنند و به آنها این اشارت را بدهند تا در آینده نیز در همین مسیر قدم بردارند. برای این منظور مثلا می توانید از این جملات استفاده کنید: «به نظر می رسد عصبانی هستی»، «آیا این تو را عصبانی کرده است؟» با این جملات همدردی می توانید به کودک کمک کنید تا آرامش بیشتری داشته باشد.
بعلاوه، والدین می توانند به این نکته اشاره کنند این مساله برای همه پیش می آید و کاملا نرمال است وقتی چیزی را که می خواهید را به دست نیاورید، دچار ناامیدی و دلشکستگی می شوید.
همچنین در این مواقع می توان کارهایی همچون در آغوش کشیدن، قدم زدن یا حتی بالش بازی انجام داد که کودک احساس بهتری داشته باشد.
3. رفتار را تحلیل کنید نه خود کودک را
یکی از مهم ترین کارهایی که والدین باید بیاموزند این است که به کودک احساس ارزشمندی ببخشند و شخصیت آنها را برای اشتباهاتشان زیر سوال نبرند. به عنوان والدین باید یاد بگیرید کودک را همان طور که هست قبول داشته باشید نه آن چیزی که شما می خواهید از او بسازید. برای این منظور باید به آنها کمک کنید تا درک درستی از خود و استعدادهای خود داشته باشند.
برای این منظور باید رفتارهای کودک را مورد سنجش قرار دهید نه خود او را. این تفاوت باعث می شود تا کودک نیز ارزش خود را از کارهای اشتباهی که انجام داده است، تفکیک کند. به طور مثال، به او بگویید: کاری که انجام دادی آزار دهنده بود. نه اینکه بگویید: تو بسیار گستاخ و بی ادب بودی!
یا حتی در مورد رفتارهای خوب و تشویقی نیز به جای اینکه بگویید: تو عالی هستی، مثلا بگویید: ایده بسیار خوبی بود.
4. به جای تنبیه کارهای گذشته، برای رفتارهای آینده تصویرسازی کنید
چگونگی رفتار و واکنش والدین به رفتارهای بد و خوب کودک، در ذهن او الگوسازی می کند. آنها هنگام بزرگسالی همین رفتارها را تکرار و بر اساس آنها رفتار می کنند.
هنگامی که کودک کار اشتباهی انجام می دهد اگر او را تنبیه بدنی کنید در واقع این پیغام را به او داده اید: «هر وقت کاری را اشتباه انجام دادی خودت را به بدترین شکل ممکن تنبیه کن.» در این حالت، کودک با احساسات خود-تخریبگر رشد می کند و تصور می کند هر بار اشتباه کرد باید به شکل بدی با خود رفتار کند. این روی خلاقیت و انرژی کودک تاثیر منفی دارد و کیفیت زندگی اش را کاهش می دهد.
در عوض باید به کودک بیاموزید با خود مهربان باشد و اگر اشتباهی انجام داد خودش را تسلی بدهد. به طور مثال، اگر کودکی باعث خدشه دار شدن احساسات دوست خود شده باشد، احتمالا احساس بدی دارد که در نتیجه دردی است که او مسبب آن بوده است و با مهربانی با خود می تواند به این فکر کند که دیگر در آینده مرتکب چنین رفتارهایی نشود.
اینکه کودک خودش را دو هفته سرزنش کند مساله را حل نمی کند، بلکه باید برود و عذرخواهی کند تا احساسات بد نیز از بین بروند.
5. الگوی خوبی باشید
سعی کنید خودتان به جای شخصیت خود تخریبگر، شخصیت خود-تسلیبخش داشته باشید تا الگوی خوبی برای کودکتان باشید. کودکان خواسته و ناخواسته از والدین خود الگوبرداری و همچون آنها زندگی می کنند. اگر کودک ببیند والدین او خودشان را سرکوب می کنند، از او یاد می گیرند. این نوع پیغام ها بسیار بیشتر از آموزش و بیان کلمات تاثیر دارند و کودکان سریعا آن کارها را تقلید می کنند.
اشتباه نکنید، اینکه انسان سعی کند آرام باشد و مشکلات را خودش حل و فصل کند به منعای بی عاری و تنبلی نیست. درست برعکس، افرادی که می توانند با خودشان مهربان باشند و با خود همدردی کنند، آرامش و تعادل فکری و احساسی بیشتری نیز دارند. این افراد اصولا بیشتر کار می کنند و افراد بیشتری آنها را دوست دارند. بعلاوه، بسیار متعادل تر از افرادی هستند که مدام خود را تخریب و سرکوب می کنند.
اینکه کودک بیاموزد با خودش مهربان باشد و رفتار خوبی با خود داشته باشد باعث می شود تا خیلی راحت تر بار مشکلات اجتماعی را به دوش بکشد و کمتر سرخورده می شود.