شهادت متاع گرانبهایی است که هر کس قدرت خریداریش را ندارد، شاهدی قدسی است که همگان لیاقت و هم آغوشی با او را نمی یابند، شیرینی شهد شهادت را به هر کسی نمی چشانند. حضرت علی(ع) آن یکه تاز عرصه عشق و شهادت مبنای شهادت طلبی و دست یابی به این فوز اعظمی را این چنین ترسیم می فرماید و صفات عاشقان عرصه ایثار و شهادت را اینگونه بیان می دارد و شور و شوق خود را به آن طبق توصیف می فرماید( مجاهدان شهادت طلب چنان به سوی خدا پر می کشند که تشنگان به جانب آب. بهشت در پرتو آذرخش نیزه هاست. امروز خبرها در بوته آزمون ارزیابی می شوند و به خدا قسم که شوق من به صحنه ی نبرد و شهادت و رویارویی با دشمن بیش از شوقی است که آنان به زندگی خود دارند ).امیر مؤمنان مولای متقیان(ع) در طول حکومت خود همواره هم آغوش با تنهایی و غربت بود. ناپایداری و سست عنصری یارانی که در هنگامه های سخت عقب نشینی کردند و تنهایش گذاشتند و فرمان و دستور مولایشان را تبعیت نمی کردند اینها همه سینه پر درد علی (ع) را می فشرد و قلب نیرومندش را به درد جانکاه مبتلا می ساخت تا آنجا که در آغوش کشیدن مرگ را از هر چیزی خوشتر می داشت و از خداوند چنین درخواست می کرد از خدا می خواهم که به زودی از یاران چنین آسوده ام کند، به خدا سوگند اگر رویارویی با دشمن و رسیدن به فیض عظیم شهادت را امید نداشتم با این شور و شوق خود را برای مرگ آماده نمی کردم.
شهادت چنان عظیم الشان و ارزشمند است و اسلام عزیز به این مرگ سرخ باعزت چنان عظمتی بخشیده است و از آن آرمانی بلند متصور است این شهادت خواهی و طلب آرمان بلند در سخنان مولا علی (ع) پژواکی پر تلألؤ یافته و در میدان جهاد و پیکار به دعای اصلی حضرتش مبدل گشته است .
در روز تاریخی جنگ احد پس از پایان آن سرنوشت ساز و شهادت دهاتن از یاران با وفای پیامبر(ص) هنگامی که مولا علی (ع)بر اینکه چرا سعادت شهادت نصیب او نگشته تأسف می خورد پیامبر گرامی اسلام (ص) به ایشان فرمود: علی جان تو در آینده به شهادت خواهی رسید.
مرگ سرخ در راه خدا زیباترین و برترین گونه جان سپردن به معبود است و ارزشی بس بالا دارد و زلالترین و ناب ترین تصویر را ترسیم می کند و امیر المؤمنان علی (ع) مرگی این سان را آرزو می کند و در انتظارش به سر می برد و چنین می فرماید : سوگند به آن که جان علی در دست اوست هزار زخم شمشیر بر من آسانتر از مرگ در بستر است، که نه در، راه پیروی از خداست.
حضرت علی(ع) در دوران پر تلاطم و پر فراز و نشیب خود همواره به شهادت می اندیشید و آنچه از آن نیرو می گرفت و جانش را صیقل می داد امید به شهادت در راه خدا بود. این کلام زیبا از مولای علی (ع) است که می فرمود به خدا سوگند اگر این امید نبود که در یکی از دیدارهای سخت که با دشمنان اسلام در پیش است شهادت را نصیبم کند اسب خویش زین کرده و از میان شما برای همیشه کوچ می نمودم و دیگر تا ان زمان که نسیمی از شمال یا جنوب بوزد شما را طلب نمی کردم. جنگ نهروان پایان یافت و علی (ع) به مراکز خلافت خود کوفه مراجعت فرمود ولی عده ای از خوارج که در نهروان توبه کرده بودند دوباره زمزمه مخالفت سر دادند و بنای آشوب و فتنه انگیزی گذاشتند. فراریان و فتنه گران خوارج، مکه را مرکز فعالیت خود گزاردند و سه نفر از آنان به نام های عبدالرحمن ابن ملجم مرادی و برک ابن عبدالله تمیمی و عمر ابن بکر تمیمی در یکی از شب ها گرد هم آمدند و تصمیم به قتل سه تن گرفتند که عبارت بودند از علی(ع) ،معاویه و عمرو عاص که به گمان آنان منشأ اختلافات و فتنه ها بودند .در این میان قتل علی(ع) آن امام پاکی ها را عبدالرحمن ابن ملجم عهده دار شد و برای انجام این مأموریت به کوفه شتافت. ابن ملجم آن نگون بخت تاریخ در بیستم شعبان سال چهلم هجری به قصد آنجام مأموریتش به کوفه آمد در خانه اشعث ابن قیص سکنی گزید و در همان جا با قطام آشنا شد و چنان دل به او بست که عنان اختیار از کف داد و از این رو از قطام خواستگاری کرد. قطام که پدر و برادرش در جنگ نهروان کشته شده بودند شرط ازدواجش را کشتن مولی خوبان علی(ع) قرار داد و عبد الرحمن نیز که سخت در دام عشق قطام گرفتار شده بود شخصی به نام شبیب ابن بجره را با خود همراه ساخت و بدین گونه قتل راد مرد تاریخ و امیر خوبی ها و امام موحدان تدارک دیده شد و اسفناک ترین و جنایت بار ترین واقعه تاریخ به وقوع پیوست.
علی(ع) شصت و سومین بهار عمرش را پشت سر گذاشته بود .در رمضان شصت و سومین سال عمرش بار دیگر به میهمانی خدا آمده بود در ماه مبارک رمضان علی(ع) هر شبی را خانه یکی از فرزندانش افطار می کردند در نوزدهمین شب راه خدا در خانه دخترش ام کلثوم بود او افطار پدر را در طبقی به حضورش آورد تکه ای نان جو. کاسه ای شیر و مقداری نمک امام علی(ع) همین که نگاهش به ظرف غذا افتاد سرش را تکان داد و با صدای بلند گریه کرد و فرمود دخترم به خدایم قسم افطار نخواهم کرد تا از این دو خورش یکی را برداری ام کلثوم ظرف شیر را برداشت و آن یگانه زمان با کمی نان و جو و نمک افطار نمود، آری سحرگاه نوزده رمضان فرق این امام خوبی ها با شمشیر عبدالرحمن ابن ملجم مرادی دو نیم گشت و بعد از تحمل دو روز درد و رنج سرانجام در بیست ویکم ماه مبارک رمضان روح بلندش به ملکوت پر کشید و در آغوش ملائک آرام گرفت تادر کنار پیامبر بر رحمت و زهرای اظهرش باشد