وقتی به دنیا آمدم
من یک دخترم وقتی به دنیا آمدم بعضیها برای پدرم و مادرم متأسف شدند اما مامان و بابا میدانستند که خدا رحمت به آنها ارزانی کرده برای همین خوشحال بودند و حالا هم از داشتن یک دختر مهربان و خانوم مثل من بسیار به خود میبالند. مامان میگفت دختر غمخوار مادر و پدر است؛ راست میگفت چون دغدغه مهم زندگی من در کودکی ترس از دست دادن آنها بود و حالا هم سلامتتر بودنشان، شادتر بودنشان و نهایتاً مرگ زیبا و راحت و بهشتی شدنشان. کاش من هم یک دختر داشته باشم که اینقدر برایم در قنوت نمازهایش دعا کند. قابل توجه کسانی که گفتند چه بد شد که من به دنیا آمدم!
پدر همیشه میگفت حضرت ابراهیم (علیهالسلام) از خداوند درخواست کرد که دختری به ایشان بدهد؛ و در روایات آمده (دختران حسناتاند، پسران نعمت حقاند، بر حسنات بهره میدهند و از نعمت بازپرسى میکنند.)*
• وقتی کودک بودم
من یک دختر کوچولوی خوشگل و سر و زبان دار و مورد توجه بودم که مادر و پدرم باید خیلی مراقبم میبودند. از وقتی یادم میآید به خاطر حفظ بودن سورههای کوتاه قرآن خیلی تشویق میشدم. البته خیلی از بچهها سورههای کوتاه را بلد بودند اما سوره فجر را که یاد گرفتم در کل فامیل رسماً سمبل هوش و استعداد شدم. مکالمههای طوطیوار انگلیسی هم نقش مؤثری در کسب این رتبه داشت البته!
هر وقت بابایی میخواست از خانه بیرون برود کلی گریه میکردم و سوییچ ماشینش را جایی مخفی میکردم. البته بعدش پیدا کردنش داستان میشد و دوباره گریه میکردم! چون یادم میرفت آن را آن روز در کدام مخفی گاه جدید گذاشتهام.
بیشتر بازیهای کودکیام جوشش همان غریزه مادری و بغل کردن یک عروسک بود. در خالهبازیهایمانهم روابط اجتماعی را مشق میکردیم، رفتن و آمدن و حرف زدن با مردم را.
از همان کودکی مادرم به من یاد داده بود که من یک دخترم و باید بیشتر مراقب رفتار و کردارم باشم. با هر کسی بازی نکنم با هر کسی حرف نزنم، هر حرفی نزنم... شاید داشت حیای فطری دخترانه مرا پر رنگتر میکرد. وقتی دامن میپوشم چطور بنشینم وقتی فیلم بزرگانه ای پخش میشود نظرهای کارشناسانه ندهم، وقتی در مورد من صحبت میشود چطور رفتار کنم. آخر من داشتم برای خانوم شدن آماده میشدم؛ و آنقدر از عنفوان کودکی گفتند چه دختر خانومی چه دختر خانومی که من بالاخره خانوم شدم!
• دوره نوجوانی
دوره نوجوانی چقدر برای یک دختر رمانتیک و حساس، خاص است، کسی که از گل نازکتر بگوید دلش میشکند، ذهنش پر از سمت و سوگیری است. تغییرات فیزیولوژیک بدن و آشوبهای جسمی و روحی، در مدرسه معلمهایی که شدید دوستشان داری و آنها که دوستشان نداری اما باید کلاسشان را تحمل کنی، در اتوبوس و سرویس مدرسه همخوانیهای بلند با بچهها و البته در اتوبوس شرکت واحد مراقبت از اینکه بلند خنده و صحبت نکنی که توجه دیگران جلب شود، در خانه صحبتهای یکساعته با ندا و مریم و راضیه، آنهم با یک خط تلفن ثابت خانه نه تلفن همراه شخصی، کنترل احساسات زنانه و گنجاندن آن در چارچوب اخلاق و اعتقادات مذهبی و خانوادگی، کتابهای درسی که در حاشیهشان شعر نوشته بود با خط نستعلیق، کشف مثنوی مولانا و حفظ شعرهای حافظ، تعجب از تذکرة الاولیا و بحث و گفتگو درباره آیات قرآن و نهجالبلاغه، حفظ سوره واقعه و ورق زدن یک عالمه جلد تفسیر نمونه در کتابخانه مدرسه، شعر گفتن شب امتحان شیمی، کشف یک دنیای جدید آنهم با نگاه مستقل و نقادانه و مهمتر از همه یادداشتهای دفتر خاطرات که مهمترین دارایی ما محسوب میشد.
تصمیمگیری در مورد حجاب، یادگرفتن بیتوجهی به نگاههای مزاحم و راه رفتن بدون شتاب کودکی و باوقار؛ و البته دغدغهی داشتن صورتی که باید تا چندین سال همینطوری بکر و دستنخورده بماند تا طبق عرف آن زمان نشانه معصومیت ما باشد، در تمام این دوره هم فقط یاد گرفته بودیم بگوییم ما در دوره حساسی به سر میبریم و دیگران باید ما را درک کنند!
• بعد از نوجوانی
بعد از اینکه به اندازه کافی درک شدیم نوجوانی هم گذشت...و ما شدیم یک دختر خانم در آستانه کنکور. البته آن زمان دغدغه سهمیهبندی کنکور و اینها را نداشتیم اما چون دختر بودیم قبولی در شهرستان خودش داستانی بود که هر خانوادهای طوری خاص با آن برخورد میکرد.
هفت خوان کنکور هم تمام شد و ما شدیم یک دختر خانم دانشجو. مهمترین دستاورد تمام شدن دوران دانشآموزی هم حاصل شد و از شر آن دغدغههایی که مدام در مدرسه توسط ناظم چک میشد تا از مبادا معصومیتمان تار مویی کم شده باشد خلاص شدیم.
• دوران دانشجویی
و اما دوران شیرین دانشجویی؛ یک خانم برازنده و در آستانه ازدواج، با کلی دغدغه فرهنگی و دنبال اصلاح جهان، رسیدن به آرزوهایی که وقت نداشتیم قبلاً به آنها برسیم که یکی از مهمترینشان وقت دیدن خستگیهای مادر بود که ای کاش امتحان نداشتم و ظرفها را میشستم، از دیگر آرزوها میتوان خواندن رمانهای توصیهشده، شعرهای نخوانده، شرکت در اجتماعات آرمانگرایانه دانشجویی، تریبون آزاد، حضور در مجامع سیاسی، قلمزنی، ورزش و تناسب اندام و ... را نام برد؛ و البته پدر و مادرمان نیز کلی قربان صدقه قد و بالای موفق دختر خانمشان میرفتند. بررسی موردهای ازدواج نیز از جدیترین دغدغههای آن دوران بود و البته کسب مهارتهای همسر داری و خانهداری.
• دغدغه کار
کارمان شده بود دیدن هر روز نیازمندیها، غیر از مشاغل تخصصی به بعضی مشاغل دیگر هم نگاهی میانداختیم، منشی مدیرعامل، کارمند اداری، تدریس خصوصی، تایپ در منزل... میگفتند کار نیست، حقوق زنها کمتر است، دختران در معرض سوءاستفاده در بعضی مشاغل قرار میگیرند. باید مراقب باشی، خیلی... و ما خیلی مراقبانه زندگی کردیم...
• ازدواج
وقتی چند تا از خواستگارهایت سؤال میکنند نظرت در مورد آیه «الرجال قوامون علی النسا» چیست؟ میتوانی پاسخ بدهی یعنی به دوش کشیدن بار زندگی به عهده شما مردان است! اما ناخودآگاه با خودت فکر میکنی آیا من به همه حقوحقوق خودم آگاهم؟ اینجاست که باید با ولایتپذیری به معنای درست آن کنار بیایی و فرق بین چشم گفتن بیچون و چرا و تقسیم مدیریت خانواده را خوب به کنه جانت بنشانی.
اینجاست که باید سبک زندگی آیندهات را انتخاب کنی، میخواهی یک زن شاغل باشی یا نه، با مرد آرام و درونگرا ازدواج کنی یا یک مرد هیجانی؟ منطقی یا احساساتی؟ بعد باید بدانی تکلیفت با خودت چیست؟ اصلاً خودت را خوب میشناسی یا نه.
خلاصه از شدت تنوع جایگشتهای موارد در دست بررسی سرگیجه میگیری و دست آخر توکل به خدا و قسمت و ... البته ممکن است بعضی کلاً بیخیال ازدواج بشوند ولی نیاز به مادر شدن حس مشترک اغلب دختران است و بیخیال شدن بعضی را هی دچار شک و تردید میکند.
چون از اینجا به بعد دنیای دخترانه کمی پیچیدهتر و خاص تر شده و احتمالاً وارد فاز دنیای زنانه، دغدغه خانهداری و ارتباط با خانواده همسر، سازش با خلق و خوی خاص شوهر و چندی بعد تربیت فرزند و پختن انواع سوپهای مقوی کودک و چندی بعد تر دغدغه مدرسه و آب و بابا نوشتن و دیکته شب و چندی بعد تر ازدواج بچهها و عروس و داماد داری و نوه داری و مراقبت از خود با ورزش و تغذیه سالم و کاهش فرسودگی میشود؛ دیگر وارد جزئیات نمیشویم و هر چند زمان ما روز دختر رسم نبود و کسی حتی روزی که متعلق به نوع زن بود هم به ما تبریک نمیگفت، اما ما این روز مبارک را به شما دختران عزیز تبریک میگوییم و آرزو داریم مورد توجه خاص حضرت فاطمه معصومه قرارگرفته و به غایت کمال دخترانهتان برسید؛ و البته برای پسران و مردان نیز آرزوی دختردار شدن مینماییم. باشد که نسیمی از لطافت دنیای دخترانه را درک نمایند.