نمی دانم از کجای داستان شروع کنم از جایی که در مقابل خیلی ها سکوت کردم و با سکوتم حرف هایم را به خدایم سپردم و خدا انگونه باید در وقت خودش به دادم رسیدو جوابم داد یا از جایی که سال های سال در حال فریاد زدن هستم و هنوز هم هیچ نشانه ای از جواب دادنم نیست.
الهی چه بسیارند کسانی که قلبم را شکستند و سکوت کردم و تنها از خودت تقاضای کمک دارم
الهی چه کسانی که در وقت و زمانی که باید به دادم میرسیدند، نرسیدند پس.......
الهی همیشه از سوی کسانی گزیده شدم که بیش ترین اعتماد را به آنها داشتم پس......
الهی.....
الهی....
الهی....
فقط از پروردگارم میخواهم که حق انسان هایی که انسانیت را چشیده اند و درک کرده اند را از کسانی که بوی انسانیت به مشامشان نرسیده بگیر.
دوست من میرسد روزی که بی هم می شوم ولی بدان که روزی هم مجبوریم برای بخشش به دست و پای هم بیافتیم