طراحی سایت

قالب وبلاگ

شهریور 93 - ستاره آسمان
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

طراحی سایت


ستاره آسمان
چاوەکانم داخست تا کە چاوی خومارت نەبینم لە نەکاو دڵم گووتی خۆ ئەمن ھەستی دەکەم و دەیبینم

تعداد همسران پیامبر(صلی الله علیه و آله)

درباره تعداد همسران پیامبر اقوال بسیار متفاوتی بیان شده و آن را از یازده تا بیست و یک نفر گفته اند.[1] این اختلاف ها دلایل متفاوتی دارد. که از جمله آنها اشتباه مورخان و خلط آنها در بین اسامی[2] است به گونه ای که دو اسم یک نفر را به منزله دو نفر حساب کرده اند. و همچنین وجود روایات جعلی عاملی دیگر بر این اختلاف هاست[3]

البته بعضی در تحلیل انگیزه های جعل این احادیث دچار اشتباه شده اند و سعی افراد بر مشوه جلوه دادن چهره پیامبر(ص) را عامل آن شمرده اند.[4] در حالی که دقت در شرایط آن زمان (که چند همسری امری مذموم نبود) و ظاهر بعضی روایات ما را به نتیجه ای متفاوت می رساند و آن اینکه با فراگیر شدن اسلام اثبات وجود رابطه خویشاوندی با پیامبر(ص) عاملی وسوسه برانگیز برای کسب موقعیت اجتماعی بوده است.[5]

جعلی بودن بسیاری از این روایات قطعی و مسلم است. به گونه ای که از ظاهر روایت دروغ بودن آن روشن می شود. اما اگر کسی نیز جعلی بودن این روایات را نپذیرد در ثمره بررسی ما خللی ایجاد نمی شود. چون قصد نشان دادن حقیقت روشن عدم وجود انگیزه شهوانی در این ازدواج هاست. که بنابر آن ازدواجی که فقط به اندازه اجرای صیغه عقد بوده و حتی بعضی از زنان نام برده شده را پیامبر(ص) اصلا ندیده اند،  در غرض بررسی ما اثری ندارد.
بنابراین ما صرفا به بررسی مواردی می پردازیم که با پیامبر(ص) عروسی کرده اند. که با اطمینان خاطر و بدون هیچ شکی می توان گفت عدد آنها یازده نفر بوده همچنان که هیچ اختلافی وجود ندارد که پیامبر(ص) در زمان رحلت خود نه زن را در عقد داشته اند.

حکم اختصاصی پیامبر(صلی الله علیه و آله)

با توجه به اینکه احکام اسلام به تدریج نازل میشدند و آیه سوم سوره نساء که بیان کننده حد نهایی تعدد زوجات است در سال هشتم هجری نازل شده است:
«فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى‏ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ[نساء/3] از زنان هر چه شما را پسند افتد، دو دو، و سه سه و چهار چهار به نکاح درآورید.»
و آخرین ازدواج پیامبر (ص) در سال هفتم هجری بوده است روشن می شود که قانون ازدواج بین پیامبر (ص) و باقی افراد فرق چندانی نداشته است. چون قبل از نزول آیه محدود کننده ازدواج، پیامبر (ص) آخرین ازدواج خود را انجام داده و بعد از آیه بیان کننده حد ازدواج پیامبر (ص) هیچ ازدواجی نداشته اند.
«لا یَحِلُّ لَکَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ وَ لا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْواجٍ وَ لَوْ أَعْجَبَکَ حُسْنُهُنَّ إِلاَّ ما مَلَکَتْ یَمینُکَ وَ کانَ اللَّهُ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ رَقیباً[احزاب/52] بعد از آنچه برایت شمردیم، دیگر هیچ زنى برایت حلال نیست، و نیز حلال نیست که همسرانت را به همسرى دیگر مبدل کنى، هر چند که از کمال وى خوشت آید، مگر کنیزان، و خدا بر هر چیز مراقب بوده است.»

در این جا همسران پیامبر (ص) را برمیشماریم و درباره دلیل و انگیزه ازدواج با هر کدام از آنها توضیح مختصری بیان می کنیم:

حضرت خدیجه (سلام الله علیها)

اولین ازدواج پیامبر(ص) در سن 25 سالگی با حضرت خدیجه (س) می باشد - که بنابر قولی ایشان 40 ساله بودند.[6] البته نظرات دیگری درباره سن حضرت خدیجه در هنگام ازدواج با پیامبر(ص) وجود دارد. (از 25 تا 46 گفته شده است.)[7]

حضرت خدیجه پیش از پیامبر(ص) دوبار ازدواج کرده بودند و فرزندانی نیز از همسران سابق خود داشتند.[8] ضمن اینکه پیش قدم شدن حضرت خدیجه در این ازدواج بنا بر بعضی اقوال[9] تائیدی دیگر بر عدم انگیزه دنیایی از جانب پیامبر(ص) می باشد. و آنان که انگیزه به دست آوردن ثروت خدیجه را مطرح می کنند آنقدر در جهالت ورزی شتاب کرده اند که ندیدند پیامبر(ص) و خدیجه تمام مال خود را برای پیشبرد اهداف مقدس دینی خویش صرف کردند
و اگر قصد کسب ثروت بود چرا پیامبر(ص) پیشنهاد قریش را این گونه جواب داد که : اگر خورشید در دست راست من قرار داده شود . و ماه در دست چپ من، هرگز سخن خود را ترک نمى کنم یا آن را نافذ ساخته و یا کشته شوم[10] حضرت خدیجه (س) در ماه رمضان سال دهم بعثت درگذشت[11] و در این زمان تنها همسر رسول خدا(ص) بودند.

سوده

سوده دختر زمعه بن قیس که همراه همسر مسلمان خود به حبشه هجرت کرده بود همسر خود را در حالی از دست می دهد که همه اقوام او کافر هستند.[12] و در این زمان پیامبر(ص) نیز همسری ندارد.[13] بنابر این پیامبر(ص) با او ازدواج می کند تا او را از دست اقوام کافر خویش نجات دهد و با قبیله بنی اسد خویشاوند شود و  تا سال دوم هجری (به مدت پنج سال) نیز تنها همسر پیامبر(ص) است. (اگر چه پیامبر(ص) در این زمان عایشه را نیز در عقد خود داشت ولی با او عروسی نکرده بود)[14] بنابراین پیامبر(ص) تا سن پنجاه و پنج سالگی بیش از یک همسر در خانه خود نداشته است.

عایشه

عایشه دختر ابوبکر سومین همسر پیامبر(ص) است. تنها همسری که پیامبر(ص) با او ازدواج کرد در حالی که باکره بود. درباره سن عایشه در هنگام عقد و عروسی اختلاف است. اما آنچه با نقد تاریخی و دقت در روایات به دست می آید اینکه در سن نه سالگی به عقد پیامبر(ص) در می آید و پیامبر(ص) در سن چهارده سالگی عایشه، با وی عروسی می کند.[15]

فاصله پنج ساله بین عقد و عروسی و تعلل پیامبر(ص) در به منزل بردن عایشه[16] وجود انگیزه دنیایی در این ازدواج را نفی می کند. و نسب عایشه از قبیله بزرگ و پرنفوذ تیم[17] در زمانی که پیامبر(ص) با مشرکین درگیر بوده و جذب کمک ابوبکر می تواند انگیزه های خوبی برای این ازدواج شمرده شود. چرا که اصل عقد در سنی بوده که عایشه به منزل پیامبر (ص) برده نمی شود.

زینب دختر خزیمه

زینب در سال سوم یا چهارم هجری با پیامبر(ص) ازدواج کرد و حداکثر زمان زندگی مشترک آنها هشت ماه گفته شده است.[18] ایشان قبل از پیامبر (ص) سه بار ازدواج کرده بودند.[19] آخرین شوهر زینب در جنگ احد شهید شده بود و خود او منزلت بسیار بالایی داشت تا آنجا که حتی در زمان جاهلیت به ام المساکین (مادر محرومان) معروف بوده است.[20] ازدواج کردن با چنین بانویی که همسر شهید است و اواخر عمر خود را سپری می کند جز برای تجلیل از او، آبرو بخشیدن به وی و الگو سازی برای دیگران معنایی نمی تواند داشته باشد.

حفصه

حفصه دختر عمر که شوهر سابقش در زمان جنگ بدر از دنیا رفته بود.[21] و عمر مصرانه از افراد مختلف می خواست تا او را به عقد خویش درآورند ولی آنها سر باز میزدند.[22] و قبیله بزرگ او عدی[23] که حفصه از آن بوده و همچنین ناسازگاری های حفصه و آزار و اذیتی که از جانب او به پیامبر(ص) می رسید[24] و زمان حساس این ازدواج در بحبوبه تلاش های قریش برای نابودی اسلام به خوبی می تواند ماهیت این ازدواج را بیان کند.

ام سلمه

ام سلمه همسر برادر رضاعی پیامبر(ص) بود و از اولین مسلمانان و مهاجرین به حبشه که همسرش در اثر جراحات حاصل از جنگ احد شهید شد.[25] او در بین همسران پیامبر(ص) از نظر منزلت بعد از حضرت خدیجه (س) قرار دارد. به گونه ای که عایشه به او می گوید فرشته وحی اغلب در خانه تو به پیامبر نازل می شد[26] و  همچنین نقش آفرینی او برای جلوگیری از جنگ جمل از نکات برجسته زندگی اوست و بعضی نیز وفات او را بعد از قضیه عاشورا و معلول این حادثه دردناک دانسته اند.[27] او از کسانی بود که عمر طولانی نمود و در زمانی که پیامبر (ص) از او خواستگاری می کند می گوید: من زنی سالخورده و دارای یتمیمان متعدد هستم.[28] حال کسی که خود اعتراف می کند که در سنی نیست که مردان به او رغبت کنند چگونه ممکن است به انگیزه شهوانی خواستگاری شود؟! همچنین تعلق او به قبیله بنی مخزوم از نکات قابل توجه است.

ام حبیبه

ام حبیبه فرزند ابوسفیان بود که اسلام آورده بود و همراه شوهر و فرزند خویش به حبشه هجرت کرد ولی همسر او در حبشه مرتد می شود و از دنیا می رود اما او بر ایمان خویش ثابت قدم می ماند و در خواب می بیند که به همسری رسول خدا(ص) در خواهد آمد[29] پیامبر (ص) زمانی از او خواستگاری می کند که در حبشه است و این کار را توسط نجاشی انجام می دهد و امر به گونه ای بوده که سبب جاری شدن شهادتین بر زبان نجاشی می شود.[30]  و خصومت پدر ام حبیبه (ابوسفیان) با مسلمین در این برهه سبب شده بود هیچ مسلمانی جرات نگهداری از او را نداشته باشد.[31] علاوه بر اینکه این ازدواج نقش برجسته ای در فتح بدون خون ریزی مکه داشت.[32] ابوسفیان با شنیدن خبر ازدواج دخترش درباره پیامبر (ص) می گوید : او شیری است که نمی توان بینی اش را به خاک سایید.[33] که با این جمله اعتراف ضمنی به شکست در مقابل پیامبر(ص) می کند. این خواستگاری پیامبر (ص) از ام حبیبه در حالی بود که ابوسفیان در دشمنی های خود سبب شده بود تا اشخاص مختلف دختران رسول خدا(ص) را طلاق دهند تا از این طریق بر پیامبر (ص) فشار آورده باشد.[34]

زینب بنت جحش

ایشان بنابر اقوالی هنگام ازدواج با پیامبر(ص) سی و پنج سال داشت.[35] پیامبر (ص) او را برای پسر خوانده خود خواستگاری کرد. تا در این ازدواج نشان داده شود که هم شان بودن دو انسان به ایمان آنهاست نه به آزاد یا حر بودن و از این طریق با رسوم غلط جاهلیت مبارزه شده بود. بعد از مدتی از ازدواج زینب با زید،  اختلافات بین زینب و زید به وجود می آید[36] و تلاش پیامبر(ص) برای سازش آن دو فایده نمی بخشد[37] در نتیجه آنها  از هم جدا می شوند و پس از ایام عده پیامبر(ص) او را به عقد خود درآورد تا با سنت دیگر جاهلیت مبارزه کند و نشان دهد که ازدواج با همسر پسر خوانده مجاز است. مهمانی بزرگ رسول خدا (ص) برای این ازدواج نشان دهنده این هدف از ازدواج است.[38] و مقابله با رسوم ریشه دوانده، در جامعه جاهلی عرب، درباره احکام ازدواج با همسر پسر خوانده، اقدام شخص پیامبر (ص) را نیاز داشته است.

جویریه

جویریه دختر رئیس قبیله بنی مصطلق بود که در جنگ به بردگی درآمد و کنیز ثابت بن قیس شد.[39] ثابت برای بهای آزادی او مبلغ بالایی تعیین کرد[40] جویریه برای گرفتن کمک به نزد پیامبر(ص) رفت و پیامبر (ص) مبلغ را به او پرداخت و او را آزاد کرد. و بعد از آزادی از او خواستگاری نمود . و این ازدواج سبب شد که مسلمانان تمام اسرای آن جنگ را به دلیل خویشاوندی با پیامبر (ص) آزاد کنند. وقوع این اتفاقات سبب اسلام آوردن پدر او و قبیله اش شد.[41] و همچنین این نوع برخورد و رفتار پیامبر (ص) به گوش سایر قبائل رسید و سبب تغییر نگرش آنان و نرم شدن دلشان در قبال مسلمانان شد.[42] برکات فراوان این ازدواج، نشان دهنده غرض ازدواج است.

صفیه

صفیه فرزند حیى بن اخطب و از یهود بنى قریظه است. همسر دوم او در جنگ خیبر به دست مسلمانان کشته شد[43] و صفیه نیز به اسارت درآمد پیامبر به او پیشنهاد کرد که اگر مسلمان شود و خدا و رسولش را انتخاب کند او را آزاد فرماید، صفیه گفت من مسلمان شدم و خدا و رسولش را انتخاب مى کنم. پیامبر او را آزاد کرد و (بعد از عده) او را به همسرى برگزید.[44] برخورد کریمانه پیامبر(ص) با او[45] و داستان خوابی[46] که صفیه دیده بود و همچنین محبت صفیه[47] به پیامبر (ص) نشان از الهی بودن این ازدواج دارد. و همچنین شاید انگیزه کاستن از دشمنی های یهود نیز سبب این ازدواج بوده است.[48] و بعد از این ازدواج خیلی ها با دیدن اینکه دختر رئیس قبیله بنی نظیر به عقد پیامبر (ص) درآمده است از مبارزه دست کشیدند.[49]

میمونه

میمونه دختر حارث بود که قبل از پیامبر(ص) دوبار ازدواج کرده بود. و آخرین کسی بود که پیامبر(ص) با او ازدواج نمود. و این ازدواج در عمره قضا[50] در سال هفتم هجری اتفاق افتاد.[51] بنابر بعضی اقوال میمونه در این سال سی و هفت سال داشته است.[52] این ازدواج سبب تقویت جایگاه اجتماعی و زمینه ساز فتح مکه شد.[53] و سبب خویشاوندی پیامبر (ص) با قبیله بنی هلال شد.

نتیجه و جمع بندی

پیامبر اسلام (ص) شصت و سه سال عمر داشتند. در سن 25 سالگی ازدواج می کنند و تا سن 55 سالگی بیش از یک زن نداشته اند. اما بعد از این سن پیامبر (ص) ازدواج های متعدد دارند که نکات زیر در آن وجود دارد.

1- این کار در جامعه آن روز هیچ زشتی نداشته است. برای همین دشمنان فراوان پیامبر(ص) هرگز اشاره ای به این امر نداشته اند.
2- پیامبر(ص) هیچ زنی از انصار نگرفته اند بلکه از قبیله های دشمن خود و برای جلوگیری از جنگ های آینده همسر انتخاب می کردند امری که در جامعه متعصب جاهلی بسیار اثر بخش بود.
3- به غیر از یک مورد تمام زنان پیامبر(ص) سن بالا داشتند و قبلا ازدواج کرده بودند.
4- این ازدواج ها در مقطعی اتفاق می افتد که مسلمانان درگیر جنگ هستند و عده ای از آنها شهید می شوند که خانواده آنها باید سرپرست جدیدی بیابند و پیامبر (ص) به عنوان رهبر و الگوی جامعه، راه را نشان می دهند.  و آنجا که ازدواج با همسر شهید نیست، ازواج با زنی از یک قبیله بزرگ است که سبب خاموش شدن آتش جنگ می شود.
5-  جامعه نوپای اسلامی از لحاظ اقتصادی بسیار ضعیف است مردان در صفه کنار مسجد قرار می گیرند اما زندگی زنان در کوچه پرتردد صحیح نیست و باید راهی دیگر اندیشه می شد. که بهترین عمل ازدواج به آنها بوده است.
6- در جامعه آن روز ازدواج با دختری به منزله کمک اقتصادی به خانواده او بوده است.که ازدواج با حفصه  از این قبیل است.
7-  پیامبر(ص) با عمل خود به دیگران می آموزاند که کنیزان را آزاد کرده و با ازدواج با آنان به آنها منزلت ببخشند. مثل اتفاقی که در ازدواج با جویریه و صفیه رخ داده است.
8- رواج بعضی سنت های غلط مانند تارهای درهم تنیده شده است که نیرویی عظیم و اقدامی عملی برای اصلاح میخواهد. و ازدواج با زینب بنت جحش از این قبیل است.
9- علاوه بر موارد فوق و بحث های مفصل درباره هر ازدواج، سنت و شیوه زندگی پیامبر(ص) و دوری او از زخارف دنیوی هیچ جای شکی برای آنکه چشم دیدن دارد باقی نمی گذارد. و آنکه خود خویشتن را از دریافت حقیقت محروم نموده باید به حال خویش رها کرد.[54]



پاورقی ها:
[1]- همسران پیامبر (ص) ص 44
[2]- همسران پیامبر (ص) ص 40
[3]- همسران پیامبر (ص) ص 36
[4]- همسران پیامبر (ص) ص 36
[5]- درباره قتیله دختر قیس گفته شده اشعث بن قیس خواهر خود را به عقد پیامبر (ص) درآورد سپس راهی حضر موت شد تا خواهرش را به مدینه نزد پیامبر(ص) آورد. اما پیش از رسیدن به مدینه خبر رحلت پیامبر (ص) را دریافت نمود.!(الطبقات الکبری ج 8 ص 147)  این در حالی است که آخرین ازدواج پیامبر(ص) در عمره قضا در سال هفتم هجری بوده و بعد از نزول آیه 52 سوره احزاب (بعد از این، هیچ زنى [جز همسران کنونى ات ] بر تو حلال نیست، و نیز نمى توانى همسرانت را به همسران دیگرى مبدل سازى) پیامبر(ص) ازدواجی نداشته است.
[6]- انساب الاشراف ج 1 ص 99
[7]- همسران پیامبر(ص) ص: 130
[8]- الطبقات الکبرى/ترجمه،ج 8،ص 11
[9]- همسران پیامبر(ص) ص 134
[10]- ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن ج 21 ص 69
[11]- الطبقات الکبرى/ترجمه،ج 8،ص 15
[12]- ترجمه المیزان، ج 4، ص: 309
[13]- الطبقات الکبرى/ترجمه،ج 8،ص 56
[14]- همسران پیامبر(ص) ص207
[15]- همسران پیامبر(ص) ص 165
[16]- الطبقات الکبرى/ترجمه،ج 8،ص 58
[17]- همسران پیامبر(ص) ص 79
[18]- همسران پیامبر(ص) ص 227
[19]- همان
[20]- الطبقات الکبرى/ترجمه،ج 8،ص 119
[21]- الطبقات الکبرى/ترجمه،ج 8،ص 82
[22]- همان
[23]- همسران پیامبر(ص) ص 79
[24]- الطبقات الکبرى/ترجمه،ج 8،ص 86
[25]- الطبقات الکبرى/ترجمه،ج 8،ص 88
[26]- همسران رسول خدا(ص) ص 35
[27]- همسران رسول خدا(ص) ص 40
[28]- همسران رسول خدا(ص) ص 32
[29]- الطبقات الکبرى/ترجمه،ج 8،ص 99
[30]- الاستیعاب،ج 4،ص: 1930
[31]- همسران رسول خدا(ص) ص 63
[32]-همسران پیامبر(ص) ص 82 و همچنین شان نزول آیه هفت سوره ممتحنه : شاید خدا میان شما و کسانى که با آنها دشمنى مى ورزید دوستى پدید آورد.
[33]- همسران پیامبر(ص) ص 235
[34]- همان
[35]- همان ص 239
[36]- بعضی علت اختلاف را این گونه گفته اند که زینب گمان می کرد پیامبر (ص) او را برای خود خواستگاری کرده (همسران رسول خدا (ص) ص 47 ) اما بعضی دیگر علت اختلاف را ( مشکل زینب با همسر دیگر زید (ام ایمن) گفته اند. (همسران پیامبر(ص) ص 241)
[37]- احزاب آیه 37 : و تو، به آن مرد که خدا نعمتش داده بود و تو نیز نعمتش داده بودى، گفتى: زنت را براى خود نگه دار و از خداى بترس
[38]- همسران پیامبر(ص) 242
[39]- همسران پیامبر(ص) ص 246
[40]- الطبقات الکبرى/ترجمه،ج 8،ص 120
[41]- همسران پیامبر(ص) ص 246
[42]- همسران رسول خدا (ص) ص 62
[43]-  الطبقات الکبرى/ترجمه،ج 8،ص: 124
[44] - الطبقات الکبرى/ترجمه،ج 8،ص: 124
[45]- الطبقات الکبرى/ترجمه،ج 8،ص: 124 پیامبر به او پیشنهاد کرد که اگر مسلمان شود و خدا و رسولش را انتخاب کند او را آزاد فرماید، صفیه گفت من مسلمان شدم و خدا و رسولش را انتخاب مى کنم. پیامبر او را آزاد کرد و به همسرى برگزید.
[46]- الطبقات الکبرى/ترجمه،ج 8،ص: 124 :پیامبر در چهره صفیه و نزدیک چشم او نشانه کبود شد هیى که به سبزى مى زد دید و از او پرسید که این چیست؟ صفیه گفت اى رسول خدا در خواب چنان دیدم که ماهى از سوى آسمان یثرب آمد و در دامن من قرار گرفت، این موضوع را به شوهر خویش گفتم، کنانه گفت گویا دوست دارى که همسر این پادشاهى شوى که از مدینه مى آید؟ و چنان بر چهره ام زد.
[47]- الطبقات الکبرى/ترجمه،ج 8،ص 129 : شبى که پیامبر (ص) پیش صفیه رفت ابو ایوب در حالى که شمشیر همراه داشت تا سپیده دم بر در خیمه بیدار ماند و چون رسول خدا شب را به صبح آورد ابو ایوب نخست تکبیر گفت و سپس به پیامبر عرض کرد این نو عروس کسى است که پدر و برادر و همسرش را کشته اى و از او بر شما ایمن نبودم، آن حضرت خندیدند و براى او دعاى خیر فرمودند.
[48]- ترجمه المیزان، ج 4، ص: 310 : و هم داماد یهودیان شده باشد. و یهود به این خاطر دست از توطئه علیه او بردارند
[49]- همسران پیامبر(ص) ص 83
[50]- مربوط به پیمان مشرکین با پیامبر (ص) و عدم اجازه ورود به مکه و اجازه حج برای سال آینده
[51]- ترجمه الطبقات الکبری ج 8 ص 135
[52]- همسران پیامبر(ص) 251
[53]- همسران پیامبر(ص) ص 65
[54]- اعراف 179 : ایشان را دلهایى است که بدان نمى فهمند و چشمهایى است که بدان نمى بینند و گوشهایى است که بدان نمى شنوند. اینان همانند چارپایانند حتى گمراه تر از آنهایند



مساله ازدواج یک پاسخ منطقی به نیاز زن و مرد به یکدیگر است که در تمام شرایع و ادیان و جوامع پذیرفته شده است. اسلام نیز بنیاد ازدواج را مبارک ترین بنیانها و بناها شمرده است و پیروان خود را بدان ترغیب و تشویق نموده است و شرایط و حدودی برای آن تعیین نموده است. پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله) نیز انسانی است همانند سایر انسانها با همان نیازها با این تفاوت که کمالاتی داشته که شایسته نزول وحی شده است.
قرآن می فرماید :« قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحى‏ إِلَیَّ[1] بگو من بشری هستم مثل شما، (امتیازم این است که) به من وحی می شود»

و همین کمالات روشن می کند که ایشان در انجام مساله ازدواج نیز مانند سایر مسائل قوای نفسانی خود را تحت کنترل داشته و  هیچگاه از جاده اعتدال خارج نشده است. برای تبیین واضح تر این مساله ذکر نکاتی لازم است:

الف- قبل از اسلام در میان اعراب و قریش صورت های مختلفی از ازدواج رواج داشت که بعضی از آنها را اسلام منع کرد ولی آنهایی که با روح انسانیت و اسلام سازگار بود تأئید نمود، که از جمله آنها نکاح با دختر صغیره با اجازه پدر و ولی او بوده، مشروط به اینکه مراسم زفاف به بعد از بلوغ موکول شود. بنابراین جای هیچ تردیدی نیست که عروسی پیامبر (ص) با یک زن بالغ بوده است.

ب- وضعیت خاص آب و هوایی عربستان باعث رشد سریع دختران می شده و از سویی نیز ازدواج هایی نظیر ازدواج پیامبر (ص) با عایشه، در آن زمان امر رایجی بوده است، و اگر این گونه نبود قطعاً دشمنان پیامبر(صلی الله علیه و آله) که در آن زمان از هر وسیله ای برای ضربه زدن به دعوت آن حضرت استفاده می کردند، از کنار موضوع ازدواج آن حضرت با عایشه به راحتی نمی گذشتند. در حالی که در منابع قدیمی هیچ موردی را نمی توان یافت که این ازواج را به انتقاد گرفته باشند یا طعنه ای بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) زده باشند، و تنها در قرون اخیر تعدادی از مستشرقان که درک صحیحی از تاریخ و شرایط تاریخی نداشته اند، این مساله را مطرح کرده و سخنان ناروایی در این موضوع بیان کرده اند. البته عده ای از آنها با مطالعه بیشتر تمام تهمت های مطرح را نفی کرده اند.


ج- با مطالعه و بررسی نقل های تاریخی در می یابیم که سن عایشه هنگام ازدواج با پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) حداقل 14 سال بوده است. و برای تبیین این مساله قرائنی که سنی بیش از 9 سالگی را نشان می دهد، به همراه نقد هایی برای پذیرش سن 9 سالگی بیان می کنیم:

1) بیشتر احادیثی که سن عایشه را هنگام ازدواج 9 سال گفته اند یا از طرف هشام بن عروه روایت شده است و یا از سوی راویان عراقی. و اهل مدینه؛ آنهایی که هشام بن عروه بیشتر از هفتاد سال نخست زندگی خویش را در میان شان سپری کرده بود مسأله را روایت نکرده اند. و تمام روایت های عروه از راویان عراقی است.

و احادیثی که عروه در واخر عمر و از روات عراقی نقل کرده، محل خدشه رجالیون بوده است:

مؤلف "تهذیب التهذیب" (کتابی در علم الرجال)می گوید: "مالک بن انس" در مورد آن عده احادیث او که از طریق راویان عراقی روایت شده اند ملاحظه داشت.[2]

امام محمد الذهبی متوفای سال 748هـ در "میزان الاعتدال" که کتاب دیگری در "علم الرجال" به حساب می آید، در باره هشام می گوید: حافظه هشام در اواخر زندگی اش ضعیف شده بود.

2) ابن سعد(در طبقات) به نقل ازعایشه روایت میکندکه پیامبر در شوال سال دهم بعثت وسه سال پیش ازهجرت درحالیکه عایشه شش ساله بود وی را به عقد خود در آورد. سپس در روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول به مدینه هجرت نمودند. و در 9 سالگی با عایشه ازدواج نمود[3]

نکته ای که در همگی این نوع روایتها خود را نشان می دهد اینکه در تمامی این روایت ها، راوی خود عایشه یا خواهر زاده اش، عروه بن زبیر است و درباره عایشه باید گفت چگونه ممکن است کودکی شش ساله تمامی این جزئیات را چنین دقیق و با تاریخ روشن در ذهنش حفظ کند؟! چنانکه میگوید: «پیامبر در روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول به مدینه هجرت نمودند. و در شوال همان سال درست هشت ماه بعد با وی ازدواج کرد»!

3) در منابع تاریخی آمده که ابو بکر در پاسخ خوله دختر حکیم‏ که بعنوان خواستگاری پیامبر(صلی الله علیه و آله) از عایشه آمده بود، میگوید که چنین چیزی شدنی نیست زیرا که من برادر او هستم- و به پیمان برادری ابوبکر با پیامبر (ص) اشاره می کند[4] این در حالی است که پیمان برادری بین مسلمانان مربوط به بعد از هجرت است. و ادعای عایشه خواستگاری قبل از هجرت است.

4) اگر فرض کنیم همانطور که عایشه خودش گفته سنش موقع ازدواج 9 سال بوده و در آن زمان از فرط خرد سالی هنوز با اسباب بازی هایش بازی میکرده. باید در نظر داشته باشیم که اهل سنت حدود 25 هزار روایت فقهی از او در دست دارند. و باید عایشه زمان قابل ملاحظه ای بعد از افزایش سن در خدمت پیامبر (ص) بوده باشد تا بتواند این همه روایت را نقل کند. در حالی که اگر سن 9 سالگی در زمان عروسی را باور کنیم، عایشه زمان رحلت پیامبر (ص) تنها 18 سال داشته است.

5) بخاری در کتاب تفسیر خویش حدیثی را از عایشه نقل نموده، که در آن می‌گوید: هنگام نزول آیة «بَلِ السَّاعَةُ مَوْعِدُهُمْ وَ السَّاعَةُ أَدْهى‏ وَ أَمَرُّ »[قمر/46]  من «جاریه»ای بودم و بازی می‌کردم».[5] کتاب های تفسیر و حدیث می گویند، که این آیه هشت سال قبل از هجرت پیامبر به مدینه نازل شده است. اگر سن عایشه را هنگام نزول این آیه حداقل ده ساله فرض کنیم، سن ایشان هنگام ازدواج باید در حدود بیست بوده باشد.

6)بر اساس روایت های معتبر تاریخی، «اسماء» خواهر بزرگ عائشه ده سال از او بزرگتر بوده است.[6] و کتاب های  معتبر تاریخی گزارش می دهند که اسماء در سال هفتاد و سوم هجری به عمر صد سالگی بدرود حیات گفته است.[7] اگر اسماء در سال هفتاد و سوم هجری صد ساله بوده باشد، پس عمر او هنگام هجرت باید بیست و هفت و یا بیست و هشت بوده باشد. بنابراین عائشه در زمان هجرت باید هفده ساله و یا هجده ساله بوده باشد. که با توجه به عروسی عایشه بعد از هجرت عمر ایشان در زمان ازدواج هجده و یا بیست بوده است.

7) ابن هشام از اولین نگارندگان سیره پیامبر(صلی الله علیه و آله) معتقد است که عائشه از نخستین پیروان حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) و از کسانی که در سالهای نخست اسلام، ایمان آورده بودند، می باشد[8] برای پذیرش دین باید بگوییم عایشه در سال چهارم بعثت (سال علنی شدن دعوت به اسلام) حداقل سه ساله و یا پنج ساله بوده باشد، که بنا بر آن هنگام ازدواج باید حداقل چهارده و یا شانزده ساله بوده باشد.
 ابن هشام می گوید که عائشه بعد از هجده نفر ایمان آورده است.[9] بر مبنای این سخن ابن هشام سن عائشه هنگام ازدواج باید در حدود شانزده تا بیست سال بوده باشد.

8) براساس تاریخ ابن هشام وسخن ابن‌حجر عسقلانی،حضرت فاطمه (س) پنج سال بزرگتر از عایشه بوده است. اگر این سخن درست باشد، پس عمر عائشه هنگام ازدواج باید در حدود شانزده سال بوده باشد.

9) عایشه سالها قبل از خواستگاری پیامبر، نامزد مرد دیگری بوده و آماده ازدواج بوده است. این شخص جبیر فرزند مطعم نام داشت. هشت سال قبل از هجرت، که ابوبکر قصد هجرت به حبشه را داشت، نزد مطعم رفت و گفت که او می خواهد عائشه را که در قید نامزدی فرزندش جبیر می باشد با فرزندش تزویج نماید، ولی مطعم به خاطر آنکه ابوبکر مسلمان شده بود، عقد نامزدی فرزندش را با عائشه فسخ نمود. از این روایت بر می آید که حتی هشت سال قبل از نامزدی عائشه با پیامبر، عائشه آمادة ازدواج بوده است.[10]

10) برخی راویان آورده اند که عایشه در هفتاد سالگی و در سال 57 هجری وفات کرده است. و  این نقل پایین ترین سنی است که برای وفات او در سال 57 ذکر شده است. اگر عروسی عایشه با پیامبر (ص) را در سال اول هجرت بدانیم عایشه در آن موقع حداقل 14 سال داشته است.

11) در الطبقات ابن سعد آمده است که عایشه در زمان 3 خلیفه اول در صدور فتوا استقلال پیدا کرده بود ابن سعد همچنین می گوید: عایشه به روزگار عمر و عثمان و پس از آن تا هنگامى که زنده بود فتوى مى‏ داد و عمر و عثمان و دیگر بزرگان اصحاب رسول خدا (ص) پس از رحلت آن حضرت، کسانى را پیش او مى‏ فرستادند و او را از سنن رسول  خدا (ص) مى ‏پرسیدند.![11] اگر روایت خود عایشه را در مورد سنش بپذیریم که در هنگام وفات پیامبر 18 سال داشته چطور ممکن است زنی 18 ساله آنهم با حضور زنان دیگری چون ماریه قبطیه و ام سلمه و ... که هم بزرگتر از او و هم به گواهی تاریخ دانشمند تر بوده اند یا در حضور بانویی چون حضرت زهرا سلام الله علیها بتواند استقلال در قضا و فتوا دادن داشته باشه مگر اینکه سنش بسیار بیشتر از آن چیزی باشد که خودش گفته است.

[1]. سوره کهف،آیه110.
[2]. تهذیب التهذیب، جلد 11، صفحه 48، 51.
[3]. الطبقات‏ الکبرى،ترجمه محمود مهدوی دامغانی،،ج‏8،ص:57؛ دلائل‏ النبوة،ترجمه محمود مهدوی،ج‏2،ص:112
[4]. دلائل‏ النبوة/ترجمه،ج‏2،ص:113
[5]. فتح الباری، شرح صحیح البخاری، جلد8، صفحه486، المکتبه السلفیه، 1407هـ،ق، قاهره، مصر
[6]. الامام الذهبی، سیر اعلام النبلاء، جلد2، صفحه 289، موسسه الرساله، بیروت، لبنان، 1992" و "ابن کثیر، البدایه والنهایه، جلد8، صفحه 371، دارالفکر العربی، الجیزه، مصر 1933
[7]. ابن کثیر، البدایه و النهایه، جلد8، صفحه372، دارالفکر العربی، الجیزه،‌ مصر 1933
[8]. ابن هشام، السیره النبویه، جلد1، صفحه 234-227، مکتبه الریاض الحدیثه، الریاض، المملکه العربیه السعودیه.
[9]. ابن هشام، جلد1، صفحة271
[10]. برخی ازمنابعی که به نامزد بودن عایشه با پسر مطعم اشاره کرده اند عبارتند از: تاریخ‏ الطبری/ترجمه،ج‏4،ص:1290 ؛ دلائل ‏النبوة، ابو بکر احمد بن حسین بیهقى (م 458)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى‏،ج‏2،ص:113 ؛ الطبقات‏ الکبرى، محمد بن سعد کاتب واقدى (م 230)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى‏،ج‏8،ص:57
[11]. الطبقات‏ الکبرى/ترجمه،ج‏2،ص:357



پیامبر(ص) تا 25 سالگی مجرد بودند و بعد از آن با حضرت خدیجه(س) ازدواج کردند و تا حدود 55 سالگی تنها یک همسر داشتند. و بعد از آن به دلایل فرهنگ قبیله ای عرب و بعضی از اقتضائات دیگر، ازدواج های متعددی نمودند. مثل لزوم عمل الگوی جامعه برای تغییر بعضی از فرهنگ های زمانه ، که ازدواج با زینب دختر عمویشان از همین سنخ است؛ همانگونه که بعضی از ازدواج های ایشان برای تکریم یک بانوی محترم بوده است. و ... در ذیل نام همسران ایشان را ذکر می کنیم:

1- حضرت خدیجه، ایشان اولین همسر پیامبر(ص) بود و تا زمانی که زنده بودند پیامبر با زن دیگری ازدواج نکردند. ایشان زن دائمی آن حضرت بودند.
2- سوده دختر زمعه بن قیس بن عبدشمس. وی همسر پسر عمویش سکران بن عمرو بود که از دنیا رفته بود وسوده تنها وبی سرپرست وبا رنج زندگی می کرد.
3- عایشه دختر ابوبکر، وی تنها دختری بود که پیامبر با اوازدواج کرد. عایشه هم زن دائمی پیامبر(ص)بود.
4- زینب امّ المساکین، همسرعبیده بن حارث پسرعموی پیامبر(ص) بود که درجنگ بدر به شهادت رسید و پیامبر با زینب که پیرزن هفتاد ساله ای بود در رمضان سال سوم هجری ازدواج کرد که زینب بعد ازدو ماه ازدنیا رفت.
5- حفصه، دختر عمر بن خطاب و همسر خنیس بن حذافه سهمی بود که پس ازجنگ بدر بر اثر جراحات وارده از دنیا رفت.
6- امّ سلمه، هند دختر ابی امیه مخزومی و شوهرش ابوسلمه عبدالله بن عبدالاسد مخزومی بود که درجنگ احد مجروح شد وبعد ازمدتی ازدنیا رفت. وقتی پیامبر به وی پیشنهادازدواج داد وی بعلت داشتن فرزندان وسن بالا امتناع کرد و به سفارش فرزندش سلمه پذیرفت.
7- زینب دختر جحش اسدی و دخترعمه پیامبر بود که ازهمسرش زید طلاق گرفته بود.
8- جویریه دختر حارث بن ابی ضرار، رئیس قبیله بنی المصطلق بود. شوهر سابق وی پسرعمویش مسافع بن صفوان مصطلقی بود.
9- صفیّه دخترحییّ بن اخطب وشوهرش کنانه بن الربیع بن ابی الحقیق بود که درجنگ خیبرکشته شد. و صفیه به اسارت مسلمانان درآمد و اسلام را پذیرفت ولذا پیامبر او را آزاد کرد و با او ازدواج کرد. وی دختر رئیس قبیله بنی نضیر بود.
10- امّ حبیبه دخترابوسفیان بود. شوهرش عبیدالله بن جحش درحبشه از دنیا رفته بود.
11- میمونه دخترحارث بن حزن، شوهر اولش مسعود بن عمروبن عمیرثقفی بود که او را طلاق داده بود. و سپس با ابورهم بن عبدالعزی ازدواج کرد که ازدنیا رفت.
12- ماریه قبطیه. مقومس حاکم اسکندریه او را برای پیامبر هدیه فرستاده بود.


جهت اطلاع بیشتر ر.ک: تاریخ زندگانی پیامبراعظم؛ دکتراصغرمنتظرالقائم؛ چاپ اول 1385؛ ص230-239.



نوشته شده در تاریخ سه شنبه 93/6/18 توسط gharib

نام کتاب حضرت نوح براساس روایات اسلامی تصریحاً بیان نشده است و در قرآن نیز از نام کتاب آن پیامبر عظیم الشأن سخنی نیامده است.
اما بعضی گفته اند که نام کتاب نوح را صحف بوده است در حالیکه این مطلب صحیح نیست و اگر چه تعبیر صحف برای پیامبران الهی، به کار برده شده است، نام کتاب اختصاصی هیچ کدام از آنها نبوده است.  صحف به معنی لوح ها است که می تواند به هر کتاب آسمانی گفته شود.
مرحوم علامه طباطبائی در المیزان می فرماید: کلمه" صحف" جمع صحیفه است، و عرب هر چیزى را که در آن مطلبى نوشته شده باشد صحیفه مى ‏نامد، هم چنان که کتابش هم مى‏خواند، حال چه اینکه ورقه و کاغذى باشد و یا چیز دیگرى.[1]

چنانکه قرآن چنین می فرماید: «إِنَّ هذا لَفِی الصُّحُفِ الْأُولی صُحُفِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسی[ اعلی/17 و 18] همانا این حقیقت که (آخرت بهتر و جاویدان و ابدی است) در کتاب پیامبران پیشین نیز آمده همانطوریکه در قرآن این خبر به مردم می رسد. در کتاب ابراهیم و موسی نیز آمده است.»

 بر اساس این آیه، صحف به کتابهای تمام پیامبران گفته می شود و نام کتاب خاص نیست. یا در آیه دیگر درباره کتابهای آسمانی پیامبران چنین یاد شده:
«أَ وَ لَمْ تَأْتِهِمْ بَیِّنَةُ ما فِی الصُّحُفِ الْأُولی[ طه/133] آیا خبرهاى روشنى که در کتابهاى (آسمانى) نخستین بوده، براى آنها نیامد؟»
«لَمْ یُنَبَّأْ بِما فِی صُحُفِ مُوسی[نجم/36] یا از آنچه در کتب موسى نازل گردیده با خبر نشده است؟»

در این آیه از تورات با نام صحف یاد کرده است. و در آیه ذیل از قرآن به صحف تعبیر کرده است:
«رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ یَتْلُوا صُحُفاً مُطَهَّرَةً[ بینه/2] پیامبرى از سوى خدا (بیاید) که صحیفه‏هاى پاکى را (بر آنها) بخواند.»

و بنابر نقل المیزان امام صادق (ع) فرمود آن صحفى که خداى تعالى در آیه" صُحُفِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسى‏" نام مى ‏برد، نزد ما است، پرسید: آیا صحف نامبرده به صورت الواح است؟ فرمود: آرى
و این روایت نشان می دهد که صحف نام کتاب خاصی نیست بلکه یک نام عام است مانند کتاب. این معنا در روایت زیر نیز دیده می شود:
و پیامبر به ابوذر فرموده... خداوند صد و چهار کتاب نازل فرموده که ده صحیفه از آن بر آدم و پنجاه صحیفه بر شعیب و سی صحیفه بر ادریس و ده صحیفه بر ابراهیم و چهار صحیفه باقی تورات و انجیل و زبور و فرقان است.[2]

بنابراین  نام کتاب حضرت نوح، صحف نبود بلکه صحف نام مشترک برای تمامی کتابهای پیامبران است یا به قسمتهایی از کتابهای مقدس آسمانی صحف گفته شده و نام خاص کتاب حضرت نوح برای ما روشن نیست.

[1]. ترجمه تفسیر المیزان، ج20، ص328.
[2]. ر.ک. علامه طباطبائی، ترجمه تفسیر المیزان، ج20، ص453



 

ازدواج دختر مسلمان با پسر مسیحی؟

همسر خوب به مفهوم درست و واقعی همسری است که با شما تناسب داشته باشد. آنچه از نگاه دینی به عنوان ویژگی های همسر ایده آل شمرده شده است بیان می شود:
1. دیندار بوده و به مسائل و احکام دینی پایبند باشد و خود و زندگی اش را آلوده به گناه نکند.
2. خوش اخلاق و خوش برخورد باشد.
3. شرافت خانوادگی داشته باشد.
4. زیبایی
5. از نظر اقتصادی، تحصیلات، فرهنگ خانوادگی، تناسب داشته و هم کفو خانم باشد.

حتما به تناسب طرفین در این موارد دقت کنید:
1. اعتقاد و مذهب، 2. سن، 3. تحصیل، 4. وضعیت مالی،  5. فرهنگ و آداب ورسوم،  6. زیبایی، 7. جسم
چرا که آن مرد ایده آل شما هم برای خود یکی از این لیست ها دارد و برای زن ایده آل خود خصوصیاتی را تعیین کرده است. برای همین همان مقدار که در مورد ویژگی شوهر ایده آل تحقیق می کنید مهارت های لازم برای بر عهده گرفتن نقش همسر در زندگی زناشویی را فرابگیرید. برای این که به آنها جواب مثبت بدهید اول باید از داشتن این خصوصیات مطمئن شوید. برای این کار باید تحقیق کنید.
تحقیق از طریق:
1. خویشان و فامیل ها 2. دشمنان  3. دوستان  4. همکاران  5. همسایگان  6. معلمان  7. مراجع رسمی(حراست محل کار و ...)

همه مردان دوست دارند شوهران خوبی برای همسر خود باشند و همسرانشان از بودن در کنار ایشان احساس رضایت کنند. اما این امر به خودی خود حاصل نمی‌شود، بلکه مرد باید در رفتارها و برخوردهایش با همسر، اموری را رعایت کند تا همسرش او را به عنوان یک شوهر خوب بشناسد. در اینجا برخی از مهم‌ترین ویژگی‌های یک شوهر خوب را بیان می‌کنیم.
 
1. شوهر خوب، زنش را شریک زندگی‌اش می‌داند؛
زن، انسانی است که باید با او ارتباط برقرار کنیم. او کسی نیست که کنترلش کنیم و در راه ارضای نیازهای خودمان به دنبال تسلط بر او باشیم. زن موجودی است که باید او را بشناسیم و بدانیم او نیز اهداف خاص خود را دارد. زن، کودک هم نیست. او شریک زندگی‌ای است که شوهرش باید راه ارتباط برقرار کردن با او را بیاموزد.
در ازدواج، مرد و زن شریک یکدیگر می‌شوند. وقتی شوهر از صمیم قلب زنش را شریک زندگی اش ببیند، تصمیم‌گیری را به یک کار مشترک بدل می‌کند. شوهر عاشق، شوهری است که درباره آنچه برای زنش از همه مهم‌تر است فکر می‌کند و مصمم است تا روند تصمیم‌گیری را در این جهت هدایت کند. اگر زن نیز عاشق شوهرش باشد به آنچه برای شوهرش از همه چیز مهم‌تر است فکر می‌کند و در نهایت، بهترین تصمیم را می‌گیرد.
 
2. شوهر خوب، زنش را بی قید و شرط دوست دارد؛
عشق بی قید و شرط یعنی اینکه ما فرد مقابل را دوست داریم و صرف‌نظر از واکنش‌های او در جهت آسایش و سعادت او تلاش می‌کنیم. تفکر امروزی مردم، بیشتر حسابگرانه است: «اگر مرا دوست داشته باشی من هم تو را دوست خواهم داشت.» ما حتی در زندگی زناشویی نیز خود‌محور هستیم. کانون تلاش‌های ما رفع نیازهای خودمان است.
در مقابل، عشق بی قید و شرط، بر روی رفع نیازهای دیگری تکیه می‌کند. در زندگی زناشویی، این شوهر است که در پی عالی‌ترین منافع و مصالح زن می‌رود. شوهر حتی اگر با تلاش‌های زن هم کاملاً موافق نباشد از آن‌ها حمایت می کند. این شوهر است که به زن کمک می کند تا به اهداف و آرزوهایش برسد، زیرا برای او به عنوان یک شخص احترام قائل است. شوهر نمی‌گوید: «اگر فلان کار را برایم بکنی من هم ظرف‌ها را می‌شویم». شوهر می‌گوید: «من ظرف‌ها را می‌شویم چون می‌دانم خسته‌ای».
همة ما دوست داریم فکر کنیم کسی ما را بی قید و شرط دوست دارد. کودک، خواهان این نوع عشق از طرف والدینش است. زن و شوهر نیز خواهان عشق بی قید و شرط یکدیگرند. شوهر قرار است پرچمدار عشق بی قید وشرط باشد. او قرار است آهنگ گام‌ها را تعیین کند.
اما بسیاری از شوهران منتظرند تا زنانشان، نقش رهبری را در عشق بی قید و شرط به عهده بگیرند. آن‌ها عقب می‌نشینند و می‌گویند: «هر وقت زنم تصمیم گرفت مهربون باشه، من هم به او محبت می‌کنم».
این مرد، شوهر تأثیرپذیر و عاجزی است که در این موقعیت، فوق‌العاده بد عمل می‌کند.
شوهر سالم و کار آمد، الگوی عشق بی قید و شرط است. از آنجا که این نیاز برای سلامت عاطفی انسان بسیار اساسی است، بیشتر زنان، واکنش مثبت به شوهری نشان می‌دهند که بی‌قید و شرط آن‌ها را دوست دارد. بسیاری از زنان با این احساس ناراحت کننده زندگی می‌کنند که اگر رابطه جنسی نداشته باشند یا به دلخواه شوهر عمل نکنند، محبت شوهر از آن‌ها دریغ خواهد شد. این نمی‌تواند مبنای خوبی برای یک ازدواج سالم باشد.
 
3. شوهر خوب، زنش را اولین اولویت‌ زندگی خویش قرار می‌دهد؛
همه ما در زندگی اولویت‌هایی داریم. شاید ما هرگز فهرست اولویت‌هایمان را ننوشته باشیم، اما در ذهنمان می‌دانیم کدام یک مهم‌تر از بقیه است. این اولویت‌ها بیشتر اوقات خود را در اعمال ما نشان می‌دهند.
برای بسیاری از مردان، شغل و حرفه تقریباً در صدر فهرست اولویت‌ها قرار دارد. مردان مقدار زیادی از احساس ارزشمندی‌شان را از شغلشان می‌گیرند. این الزاماً تضادی با رابطة مردان با زنانشان ندارد، مگر اینکه شغل آن‌ها تمام فکر و ذکرشان را به خود مشغول کرده باشد. افراد، مهم‌تر از اشیاء و امور هستند. این اصل اساسی خانواده‌های کارآمد است. یک شوهر خوب هرگز اجازه نخواهد داد شغلش جای وقت با همسر بودن را بگیرد.
رقیب دیگر موقعیت زن، مادر شوهر است. این امر به‌ویژه در سال‌های اول ازدواج صادق است. اگر مردی رابطة نزدیکی با مادرش داشته باشد و یا از نظر آسایش جسمی یا عاطفی به او وابسته باشد، ممکن است مادرش از حضور یک زن جدید در زندگی او احساس خطر کند. ممکن است تقاضاها یا خواسته‌های مادر پس از ازدواج پسرش بیشتر و شدیدتر شود و پسر ممکن است شب‌ها زنش را تنها بگذارد تا به کمک مادرش بشتابد. چنین الگویی به‌طور اجتناب‌ناپذیر احساس نفرت و انزجار را در زن به وجود می‌آورد.
در یک ازدواج سالم، از همان روز اول ازدواج، باید اولویت زندگی تغییر ‌کند. پیش از ازدواج، اولویت مرد، نگهداری و مراقبت از والدینش بود. پس از ازدواج، نگرش او در احترام گذاشتن به والدینش تغییر نمی‌کند، اما شیوة زندگی‌اش باید عوض شود. او دیگر نمی‌تواند به محض اینکه مادرش تلفن کرد از جا پریده و به خانه او برود، زیرا او اکنون زن جدیدی وارد زندگی‌اش شده که خواسته‌های خاص خودش را دارد. اگر از همان اول ازدواج، زن در اولویت قرار بگیرد آن وقت رابطه شوهر با والدینش می‌تواند به طور کامل و سالم ادامه یابد. اولویت اول را به زن دادن به هیچ وجه احترام مرد به والدینش را کم نمی‌کند، بلکه الگوی سالمی را به وجود می‌آورد که به مرور زمان می‌تواند ستایش و تحسین والدین را نیز کسب کند.
کودکان نیز ممکن است خواهان مقام اول در زندگی مادر یا پدر باشند. هرگز نباید اجازه چنین کاری را داد. پس از به دنیا آمدن بچه‌ها، معمولاً شوهر از زنش انتقاد می‌کند که دیگر به او توجهی ندارد، زیرا مرد احساس می‌کند در نظر زنش، بچه‌ها جای او را گرفته‌اند. این نگرانی قابل توجیهی است و در واقع اغلب اوقات حقیقت دارد. اما این امر در مورد شوهر نیز می‌تواند صادق باشد، به‌خصوص در زندگی زناشویی‌ای که زن نیازهای عاطفی مرد را به اندازه کافی برطرف نمی‌کند و مرد نسبت به او احساس بیگانگی می‌کند. چنانچه مرد احساس کند از جانب زن طرد شده، ممکن است وقت و انرژی خود را بیشتر صرف بچه‌ها کند، زیرا از طرف آن‌ها محبت و توجه بیشتری می‌بیند. یک شوهر کارآمد، اگر چنین رفتاری را در خود مشاهده کند، فوراً آن را ناسالم تشخیص می‌دهد و گام‌های لازم را برای اختصاص یافتن وقت و انرژی خود به رفع نیازهای زنش برخواهد داشت و به او نیز یاد خواهد داد تا بنا بر وظیفة خود نیازهای شوهرش را برطرف کند.
 
4. شوهر خوب، متعهد به کشف و رفع نیازهای همسرش است؛
بسیاری از مردان، به سادگی پی به نیازهای زنشان نمی‌برند و در نتیجه، هیچ تلاشی در جهت رفع آن نیازها نمی‌کنند. برخی از شوهران معتقدند که اگر شغل خوب و دائمی داشته باشند و حقوق و درآمد خوبی کسب کنند نقش خود را به عنوان شوهر انجام داده‌اند. آن‌ها هیچ شناختی از نیازهای عاطفی و اجتماعی زن ندارند.
منظور این نیست که بگوییم شغل و حرفة مرد، و تلاش و کوشش او در زمینه شغلی‌اش از نظر زن بی‌ارزش است. معمولاً زنان تلاش‌های شوهرشان را می‌بینند و از کوشش او برای تأمین نیازهای مادی خانواده تشکر می‌کنند. اما این اول کار است اما آخر کار نیست.
نیاز عاطفی زن به عشق، محبت، ملایمت، تشویق و دلگرمی همان‌قدر برای سلامت عاطفی او اساسی است که غذا برای سلامت جسمی او.
شوهری که صرفاً به تأمین نیازهای مادی اکتفا می‌کند و از آن خشنود است، دیدگاه بسیار محدودی از اهمیت نقش خود به عنوان شوهر دارد. وقتی نیازهای مادی مثل غذا، پوشاک و مسکن تأمین شد، نوبت رفع نیازهای درونی زن می‌رسد. اصلی‌ترین نیاز عاطفی زن، نیاز به عشق و محبت است و زن باید احساس کند دوستش دارند. شوهر کارآمد شوهری است که دائماً به همسرش محبت می‌کند و به او نشان می‌دهد که دوستش دارد. به این ترتیب، زن او با قلبی پر از عشق زندگی خواهد کرد و به شوهری  را که این نیاز او را برطرف می‌کند بسیار ستایش خواهد کرد و واکنش مثبتی به تلاش‌های او خواهد داد.
نیاز زن به امنیت نیز اساسی است. این نیاز ابتدا یک نیاز مادی است؛ یعنی در امان بودن از خطرات کوچه و خیابان برای زن مهم است اما بزرگ‌ترین نیاز زن در این زمینه، آن است که عمیقاً از تعهد و پایبندی شوهرش به خود اطمینان داشته باشد. شوهری که زنش را با صحبت درباره طلاق تهدید می‌کند یا ناخودآگاه می‌گوید: «شاید بهتر بود با یکی دیگه ازدواج می‌کردی»، یا «ای کاش یکی دیگه جای تو جلوی من سبز می‌شد»، رفتار ناسالم و معیوبی را نشان می‌دهد. شوهر عاشق و کارآمد، هر کاری می‌کند تا به زنش بفهماند که همیشه و در همه حال کنار او خواهد ماند.
شوهر کارآمد در عین حال، مراقب است تا زنش احساس ارزش کند. اگر زن از ادامة تحصیل احساس رضایت و ارزش کند، شوهر اولین تشویق‌گر او خواهد بود. اگر زن از اینکه خیاط یا گلدوز ماهری است احساس رضایت می‌کند شوهر مهارت او را تحسین خواهد کرد. و اگر زن بخواهد مادر و «خانه‌دار» خوبی باشد شوهر از ته دل از تصمیم او جانبداری خواهد کرد. هر یک از راه‌های کسب ارزش ممکن است مستلزم کار فیزیکی بیشتر از جانب شوهر باشد یا نگرانی عاطفی او را تا حدی بر‌انگیزد، اما او در مورد اختلافات، با همسرش صحبت می‌کند و سعی می‌کند به درک متقابل و وحدت نظر برسند، زیرا خودش را به تأمین آسایش و سعادت زنش متعهد کرده است.
ما انسان‌ها علاوه بر نیازهای جسمانی و عاطفی، نیازهای اجتماعی هم داریم. همسرمان نیز نیازمند ارتباط با افرادی خارج از خانواده است. شاید او دوست داشته باشد به همراه زنان همسایه، غذایی تهیه کند، یا به همراه آنان جلسات قرائت قرآن تشکیل دهد. ممکن است این فعالیت‌ها در صدر اولویت‌های شوهر نباشد، اما به سرعت اهمیتشان افزایش می‌یابد، زیرا مرد در صدد است تا نیازهای زن را بر آورده کند. او تشخیص می‌دهد که اگر به گسترش روابط اجتماعی زن کمک کند احساس رضایت خودش نیز افزایش خواهد یافت. او در مخالفت با این موضوعات، جار و جنجال راه نمی‌اندازد یا آن‌ها‌ را ناچیز و بی اهمیت نمی‌نامد و از قدرشان کم نمی‌کند. او این‌ها را بخش عادی زندگی زنش می‌بیند و به او اجازه می‌دهد تا علائق خود را دنبال و از این طریق نیازهایش را بر آورده کند.
کشف و رفع نیازهای مادی، عاطفی و اجتماعی زن، شاید یکی از دشوارترین نقش‌‌های یک شوهر کارآمد باشد. برای رفع این نیازها شاید لازم باشد مرد بیشترین تلاش‌ها را داشته باشد. شوهر کارآمد کسی است که تنها به رفاه و آسایش خویش نمی‌اندیشد و سعی می‌کند محدودة آسایش خود را به همسر خود نیز ارتباط دهد و هر کار ممکن را برای رفع نیازهای او انجام دهد. با این کار، او نهایت تحسین و ستایش را از سوی همسرش کسب خواهد کرد.
 
5. شوهر خوب با زنش صحبت می‌کند؛
برخی پژوهش‌ها نشان داده‌اند زنان به طور معمول، حدود دو برابر مردان صحبت می‌کنند. به احتمال قوی، مردان بیشتر این گفت و گوهایشان را هم در محیط کارشان مصرف می‌کنند و گاه وقتی به خانه می‌رسند فقط یک کلمه برایشان باقی مانده است. وقتی زن می‌پرسد: «امروز چه طور بود؟» او پاسخ می‌دهد: «خوب». یک چنین مختصر‌گویی هرگز نمی‌تواند الگوی یک شوهر کارآمد باشد. بسیاری از شوهرها باید این الگوی رفتاری خود را کنار بگذارند تا بتوانند نیاز همسر خود را به برقراری ارتباط بر آورده کنند.
مسائل زندگی در ابتدا از طریق ارتباط کلامی، به‌خصوص بحث در مورد افکار، احساسات و آرزوهای ما مطرح می‌شود و با یکدیگر در میان گذاشته می‌شود. افکار و احساسات و آرزوها را نمی‌توان با رفتار ما مشاهده کرد و به آن‌ها پی برد. یکی از عمیق‌ترین آرزوهای یک زن این است که شوهرش را بشناسد. وقتی شوهر از افکار، احساسات و آرزوهای خود حرف می‌زند زن احساس می‌کند شوهر اجازة ورود به دنیای خودش را به او داده است. وقتی شوهری مدت‌های طولانی دربارة احساساتش حرف نمی‌زند، زن احساس می‌کند که شوهر رابطه‌اش را با او قطع کرده و در نتیجه، زن احساس انزوا و تنهایی می‌کند.
ما نمی‌توانیم اجازه دهیم که ارتباط و گفتگوی بین ما متوقف شود یا ارتباط ما به صحنه نبرد عقاید ما و جنگ بر سر اختلاف‌هایمان تبدیل شود. گفتگو و تبادل نظر مثبت، باز، آزاد و همراه با تفاهم از مشخصات یک زندگی زناشویی سالم است. یک شوهر خوب و کارآمد باید ابتکار به خرج داده و این نوع گفتگو و ارتباط را به شیوة معمول زندگی مشترک تبدیل سازد.

6. شوهر خوب، پایبند ارزش‌های معنوی و اخلاقی است؛
در یک خانواده سالم، شوهر، معتقد به یک سری ارزش‌های معنوی و اخلاقی است و سعی دارد آن‌ها را در خود و خانواده پیاده کند. او از تقوایی بهره می‌برد که او را به انجام واجبات، از جمله وظایف مربوط به خانواده وا می‌دارد. این ویژگی، سلامت خانواده و رضایت‌مندی اعضای آن را به ارمغان می‌آورد.
هر چه مرد پایبندتر به باورهای ارزشمند اخلاقی و معنوی باشد بیشتر مورد احترام همسرش قرار خواهد گرفت. هر چه کمتر پایبند این ارزش‌ها باشد یا شکاف بین ادعاهای وی و عمل وی در این زمینه‌ها بیشتر باشد، بی‌احترامی بیشتری را نسبت به خود به وجود می‌آورد. یک شوهر کارآمد واقعا تمام سعی خو را می‌کند تا به زیور تقوا آراسته باشد و آن را در خانواده پیاده کند. این کار، تأثیر مثبتی بر زن و فرزندان او خواهد گذاشت.
هر چند این فهرست کامل نیست، اما شش ویژگی ذکر شده می‌تواند راهنمای خوبی برای مردانی باشد که می‌خواهند نقش یک شوهر خوب و کارآمد را در ازدواج خود ایفا کنند.



<      1   2   3   4      >
.: Weblog Themes By Pichak :.



بازدید امروز: 48
بازدید دیروز: 73
کل بازدیدها: 260249

تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک

  • فروش بک لینک فالو | فروش بک لینک با کیفیت