طراحی سایت

قالب وبلاگ

تیر 92 - ستاره آسمان
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

طراحی سایت


ستاره آسمان
چاوەکانم داخست تا کە چاوی خومارت نەبینم لە نەکاو دڵم گووتی خۆ ئەمن ھەستی دەکەم و دەیبینم

جام- متنی که در ادامه می آید مصاحبه با همسر مکرمه مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای می باشد. که برگرفته از مجله محجوبه که نشریه ای خانوادگی، فرهنگی و اجتماعی ویژه بانوان به زبان انگلیسی برای خارج از کشور می باشد. این مصاحبه در سال 1372 چاپ و منتشر شده و به وسیله خانم شیلا مالکی دیزجی به فارسی برگردانده شده است. این مجله که توسط بنیاد اندیشه اسلامی وابسته به سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی منتشر می شود در پی آن است که الگویی جامع از شخصیت و جایگاه زن ارائه دهد و با کجروی ها و برداشت های نادرست از مقام و منزلت زن مقابله کند و حقوق و تکالیف زنان در سالم سازی جامعه بشری و نظام حقوق اسلام در زمینه حقوق زن و خانواده معرفی و بیان نماید.

لطفا کمی از دوران مدرسه تان برای ما بگوئید:
 
من خاطرات روشنی از دوران مدرسه ام از جمله معلم فرزانه قرآنم،خانم پور رنجبر دارم که گویا اخیراً به رحمت ایزدی پیوسته اند این خانم محترم و متین معلم قرآن ما بود.آن روزها لباس او منحصر به فرد بود.گرچه چادر سرش نمیکرد اما حجاب کامل اسلامی داشت.مقنعه بلند او تا کمرش می رسید این خانم شیوه ابداعی ویژه ای در تدریس قرآن داشت.چهره اش که مملو از متانت و وقار بود هنوز جلوی چشمانم هست و هرگز نمیتوانم فراموشش کنم.
 
شما چطور با همسرتان آشنا شدید؟
 
من در سال 1343با ایشان ازدواج کردم، البته این ازواج همانطور که در خانواده مذهبی آن زمان مرسوم بود، صورت گرفت به این ترتیب که مادر ایشان برای خواستگاری به منزل ما آمدند و بعد از مباحثات معمول مراسم ازدواج انجام شد.
 
شما چند فرزند دارید؟
 
ما چهار پسر و دو دختر داریم.همه پسرانمان قبل از انقلاب و دختران مان بعد از انقلاب(انقلاب اسلامی ایران) به دنیا آمدند.
 
لطفا کمی در مورد زندگیتان، طی دوران قیام اسلامی علیه شاه صحبت بفرمایید:
 
آن زمان دوران مشقت باری بود و امتحان الهی بود و من خودم را برای تمام مشکلات ممکن آماده کرده بودم و هرگز درباره هیچ چیز لب به شکوه نگشودم. یادم می آید که طی اولین ماههای بعد از ازدواجمان،یک روز همسرم از من پرسید:اگر من دستگیر شوم تو چه احساسی خواهی داشت؟این سوال غیر منتظره ای بود و من ابتدا خیلی ناراحت و آزرده خاطر شدم،اما ایشان آنقدر درباره درگیری،خطرات و مشکلاتش و وظیفه همه افراد در این رابطه صحبت فرمودند که کاملا مرا قانع کردند.
 
ایشان این مطلب را درست همان روزی که امام خمینی(ره) دوباره بازداشت شدند و ایشان را از قم به تهران آورده و سپس به ترکیه تبعید کردند،مطرح نمود.درآن روز آقای خامنه ای و دیگران در مشهد برای نشان دادن مخالفتشان با این امر آماده شده بودند و در همین زمان بود که از من دربرخورد با مساله دستگیریشان سوال کردند.از همان روز من خودم را از لحاظ فکری آماده رویارویی با خطراتی که در راه مبارزات همسرم پیش خواهد آمد،نمودم.بنابراین،هر وقت ایشان زندانی یا تبعید میشدند یا هنگامی که مجبور بودند پنهانی و مخفی فعالیت نمایند،تمامی مشکلات را با راحتی تحمل میکردم.بعد ها که ما فرزندان بیشتری داشتیم و زندگی گاهی اوقات مشکل تر می شد که البته خداوند همیشه ما را یاری می نمود و هرگز نا امید نشدم.
 
شما چگونه همسرتان را در مبارزاتشان یاری نمودید؟
 
فکر می کنم بزرگترین نقش من حفظ جو آرامش خانه بود.طوری که ایشان بتوانند با خیال راحت به کارشان ادامه دهند.من سعی داشتم تا ایشان را از نگرانی در مورد خو و فرزندانم دور نگهدارم.گاهی اوقات که برای ملاقات ایشان به زندان می رفتم از مشکلاتی که داشتیم چیزی به ایشان نمی گفتم و در پاسخ به سوالاتشان درباره وضعیت خودم و فرزندان صرفا خبرهای خوب می دادم.برای مثال،طی ملاقاتهایی که با ایشان در زندان داشتم یا در نامه هایی که در دوران تبعید برای ایشان می نوشتم هرگز چیزی در مورد بیماری فرزندان نمی گفتم و نمی نوشتم.
 
البته من نیز در زمینه های مختلف نظیر پخش اعلامیه ها،حمل پیام ها،اختفای اسناد و نظیر آن فعالیت داشتم.ولی فکر میکنم اصلا قابل ذکر نیستند.در آخرین ماههای مبارزه در رابطه با پیام های تلفنی امام خمینی(ره) از پاریس کار میکرد من آنها را برای تکثیر و توزیع به مراکزی در مشهد و دیگر شهر ها ارسال می نمودم و اخبار را از مشهد و دیگر شهرهای خراسان جمع آوری نموده و به پاریس مخابره می کردم.اما فکر می کنم مهمترین کار زنان مبارز و آزاده آن زمان ،پشتیبانی معنوی،همدردی و راز داری و تحمل مشقات بود.
 
آیا همسرتان در خانه به شما کمک میکنند؟
 
در حال حاظر نه ایشان چنین فرصتی دارند و نه از ایشان چنین انتظاری داریم.اما یک خصیصه بسیار پسندیده ای که ایشان دارند و می تواند نمونه و سر مشقی برای دیگران باشد این است که زمانی که ایشان در منزل هستند، اگرچه معمولا خسته از کار روزانه می باشند اما سعی دارند تا جو خانه را از مشکلات محیط کارشان به دور نگهدارند.
 
آیا شما کارمند دولت هستید؟
 
به عنوان یک زن مسلمان در جمهوری اسلامی ایران، نظیر تمامی خواهران مسلمان دیگر، وظایفی بر عهده دارم و با تمام توانم آنها را انجام می دهم، اما هیچ مسوولیت رسمی بخصوصی ندارم.
 
همسر شما چه انتظاری از شما دارند؟
 
ایشان بیش  از هر چیزی دیگری انتظار دارند که محیط خانوادگی آرام و شاد و سالم باشد.
 
لطفا نظراتتان را در مورد حجاب اسلامی برای خوانندگان ما بفرمایید:
 
به نظر من ((بهترین پوشش برای خارج از منزل،چادر،میباشد)). البته شرعا پوشیدن انواع دیگر پوشش در صورتی که بدن را کامل بپوشاند و جذب و تنگ نباشد اشکالی ندارد.اما به طور کلی چادر ترجیح دارد.برای درون خانه کاملا متفاوت است.البته پوشش در هر شرایطی باید مطابق عفت اسلامی باشد.
 
سیره زندگانی شما چگونه است؟
 
سالهاست که ما اشیای تجملاتی را به خانه مان راه نداده ایم.زیبایی خوب است اما نباید خودمان را درگیرزندگی  تجملاتی بکنیم.ما در خانه مان دکوراسیون به معنای متداول آن،فرشها و پرده های قیمتی،مبلمان و غیره نداریم. سالها پیش خودمان را از این چیزها رها کرده ایم،والدین آقای خامنه ای در این رابطه سر مشق ما بوده اند و مادر ایشان چنین تجملاتی را مورد انتقاد قرار میدادند و من نیز همین عقیده را دارم. همیشه به فرزندانمان توصیه میکنم که آنها هم باید در رفتار شخصی شان این گونه باشند.زیرا اشیای لوکس غیر ضروری میباشد.       
 
«لازم به ذکر است که مصاحبه ی مذکور در ماهنامه خبری و فرهنگی ره آورد دانشگاه در سال 1372 منتشر گردیده است»


نوشته شده در تاریخ یکشنبه 92/4/30 توسط gharib

نسب امام شافعی : محمد بن ادریس بن عثمان بن شافع، معروف به امام شافعی در سال 150 هجری در غزه، واقع در فلسطین دیده به جهان گشود. امام شافعی اصالتا قریشی بوده و یکی از اجداد او به نام شافع موفق به ملاقات رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) شده است، از این رو به امام شافعی معروف شد.امام شافعی در خانواده ای تنگدست به دنیا آمد و در کودکی پدرش را از دست داد. او در کودکی همراه خانواده اش به مکه مسافرت کرد و در آنجا ماندگار شد. امام شافعی در سال 204 هجری در یکی از سفرهایش به مصر  در گذشت و در شهر قاهره به خاک سپرده شد. او در زمان خلافت عباسیان می زیست.
دوران تحصیلی امام شافعی : امام شافعی از زمان کودکی به مجالس فقها و علماء و محدثان علاقه نشان می داد. او در سن هفت سالگی قرآن را حفظ کرد.(1) پس از آموختن مقدمات علوم زمان خود و ادبیات عرب، نزد «مسلم بن خالد»، فقیه مکه، به فرا گرفتن فقه پرداخت و در مدینه، در سن سیزده سالگی، نزد امام مالک، تحصیل را آغاز کرد و کتاب «الموطأ» او را از حفظ نمود.


 امام شافعی در سن بیست و پنج سالگی، در علم فقه و حدیث به درجه اجتهاد رسید.امام شافعی در جوانی از شاگردان امام مالک محسوب می شد و از طرفداران فقه و مکتب اهل حدیث به شمار می آمد. امام مالک نیز توجه خاصی به او داشت و همواره به دیگران می گفت: «شافعی آینده درخشانی در فقاهت خواهد داشت.» (2) بعد از رحلت امام مالک، امام شافعی در بلاد اسلامی به سیر آفاق و انفس پرداخت، از فقهای مکتب های مختلف فقهی کسب فیض کرد و از آراء و روش های فقهی دو مکتب، یعنی اصحاب رأی و اصحاب حدیث آگاه گشت. استادان امام شافعی در مکه عبارت بودند از: «مسلم بن خالد الزنجی»، «سفیان بن عینیه» و «عبدالرحمن بن عبدالعزیز بن ابی داوود». در مدینه نیز مهمترین اساتید امام شافعی به این ترتیب بوده اند: «مالک بن انس»، «ابراهیم بن سعد الانصاری»، «ابراهیم بن یحیی السامی» و «عبدالله بن نافع الصائغ». مهمترین استادان امام شافعی در عراق و یمن عبارت بودند از: «مطرف بن مازن»، «هشام بن یوسف قاضی صنعاء»، «یحیی بن حسان»، «محمد بن الحسن»، «وکیع بن جراح الکوفی»، «ابو حماد بن اسامه کوفی» و «اسماعیل بن عطیه بصری». در میان اساتید امام شافعی، نام افرادی با تخصص های مختلف و حتی از شیعه و معتزله هم به چشم می خورد. این نشان می دهد که امام شافعی در کسب علم هیچ گونه تعصبی نداشته و از دانش همه بهره جسته است. امام شافعی به احترام استاد هیچ گاه در محضر او مناظره نمی کرد، ولی در غیاب استاد آراء او را نقد می نمود. او در نقد آراء ابوحنیفه و اوزاعی که از بزرگترین فقهای آن عصر محسوب می شدند، پیشگام بود. نقدهای امام شافعی در چارچوب علمی صورت می گرفت و او حتی برای مخالفان فکری خود احترام قائل بود.

روش فقهی امام شافعی
تا قبل از امام شافعی، رقابت فقهی، میان دو مکتب اهل رأی و حدیث بود. امام شافعی که از محضر اساتید هر دو مکتب بهره جسته بود و از مبانی هر دو به خوبی آگاه بود، توانست در فقه خود، یک پل ارتباطی میان این دو مکتب ایجاد کند و فقه مدینه را به فقه کوفه پیوند زند. او ضمن این که از هر دو مکتب انتقاد می کرد، نکات برجسته آن ها را با هم جمع نمود و روش جدیدی را در فقه ارائه داد.امام شافعی در فقه و مذهبش، برای حکم و تشریع نخست از قرآن مدد می جست و می گفت: سنت پیامبر نیز به منزله قرآن است، زیرا مبین و مفسر آن است. امام شافعی حدیث را بسیار گرامی می داشت و به قولی، کتاب حدیثی «الموطأ» را در نه شب حفظ نمود. احادیثی که امام شافعی نقل می کرد از جایگاه ویژه ای در میان فقهای آن عصر برخوردار بود. «محمد بن حسن» می گوید: «اگر اصحاب حدیث صحبت نمایند، با زبان شافعی حرف خواهند زد». «حسن بن محمد زعفرانی» نیز می گوید : «اصحاب حدیث خواب بودند و امام شافعی آن ها را بیدار کرد». امام شافعی در میان فقهای عصر خود به «ناصر الحدیث» معروف شده بود. (3) امام شافعی برای راوی حدیث، تمامی شرایط ممکن را از قبیل راستی، درستی، دیانت و حافظه در نظر می گرفت. او بعد از قرآن و سنت، به اجماع مسلمانان در مسائل فقهی توجه می نمود. از بدعت در دین اکراه داشت، لذا دید خوبی به علم کلام نداشت. خصوصا این که می دید بعضی از اهل کلام، بعضی دیگر را تکفیر می کنند. با این حال، به یادگیری و احاطه بر اصول علم کلام علاقمند بود، هر چند که امام شافعی مانند امام ابوحنیفه یک متکلم نبود و در اصول دین و الهیات مذاق و مشرب مکتب اشعری داشت. امام شافعی اولین کسی بود که برای علم اصول قواعدی وضع کرد. امام فخر رازی می گوید: « بدان که نسبت امام شافعی در علم اصول، چون نسبت ارسطو به علم منطق است.» مردم پیش از شافعی، در مسایل فقه سخن می گفتند و استدلال می کردند و به معارضه می پرداختند، اما دارای قانونی نبودند که برای دانستن دلایل شریعت، در چگونگی معارضه و ترجیح دلایل بدان رجوع نمایند. اما امام شافعی علم اصول را دریافت و آن را چون قانونی کلی، برای مراجعه و شناخت به ادله شرعی و برای استفاده عموم وضع کرد.» (4) امام شافعی در ابتدا متأثر از مکتب اهل حدیث در مدینه بود. اما پس از سفر به عراق با دیدگاه های شاگردان ابوحنیفه آشنا شد. او اقدام به ارائه روشی تازه در فقه نمود که تلفیقی از مذهب امام مالک و ابو حنیفه محسوب می شود. امام شافعی فقیهی میانه رو بود و از آثار هر دو مکتب اهل رأی و اهل حدیث بهره می جست. پس مذهب او نوع تکامل یافته ای از مذهب مالکی و حنفی است. «ابن خلکان» مورخ بزرگ در مورد امام شافعی می گوید: «او به علم قرآن و سنت پیامبر و سخنان صحابه و آثار و اختلاف آن ها و عقاید و گفتار علماء و فقها بسیار دانا بود». (5) امام احمد بن حنبل نیز در خصوص امام شافعی می گوید: «من از چگونگی ناسخ و منسوخ حدیث آگاه نبودم. تا این که با شافعی مجالست کردم و از او آموختم. شافعی در میان فقهای اسلامی خورشیدی بود در میان ستارگان. او به سنت پیامبر و قوانین آن بسیار آگاه بود. فصیح و شیرین سخن و به انواع استدلال ظاهری توانا بود. او بسیار موثق و امانت دار و عادل و پارسا بود. عالمی بود دارای عفت نفس، حسن سیرت و بلند قدر و منزلت». (6) امام شافعی در عصر خود و در میان فقیهان آن عهد، پر تألیف ترین و پر اثرترین آن ها بوده است. او در نوشتن آثار متعدد خود از مایه علمی و ادبی خود سود می جست. زیرا او در فنون ادب و لغت و در فقه و حدیث شناسی، بسیار زبردست بوده و با اصول فصاحت و بلاغت عربی کاملا آشنا بود. نوشته اند که او در فقه، حدیث، علوم قرآنی، شعر و لغت به درجه بلندی رسید. از او آثار و رسالات فراوانی بر جا مانده تا آن جا که در حدود 110 مجلد کتاب و رساله را به او نسبت داده اند. (7) بیشتر این کتاب ها در زمینه فقه می باشد. امام شافعی دارای دو کتاب بزرگ و علمی تحت عنوان «الام» و «الرساله» است. «الام» اولین کتاب فقهی مدون در جهان اسلام محسوب می شود و می توان آن را «دایره المعارف فقهی» نامید. همه مطالب کتاب «الام» در ابواب و مسائل فقه است. این کتاب عظیم، دریایی است از فقه اسلامی و نمادی از عظمت علمی امام شافعی در فقه.(8)
 
با وجود این، امام شافعی هیچ کس را به پذیرش عقیده اش مجبور نمی ساخت و در مقدمه کتاب «الام» می نویسد: این حاصل زحمات من است و اگر از قول من بهتر را یافتید، آن را رها کنید و به آن چه بهتر است، بچسبید. یا اگر در کتابم بر خلاف سنت رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) چیزی را یافتید، سخن ما را رها کنید و به سنت رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) روی آورید. از امام شافعی کتاب های مهم دیگری هم چون «المسند» و «السنن» نیز بر جای مانده است. «عبدالرحمن بن مهدی» در خصوص عظمت یکی از کتاب های امام شافعی، تحت عنوان «الرساله» می گوید: کتاب الرساله را پانصد بار خواندم و هر بار مطلب جدیدی از آن آموختم. (9) از دیگر کتاب های معروف امام شافعی می توان از «الوصایا الکبیره» و «جماع العلم» نام برد. امام شافعی برای مدت زیادی در مسجدالحرام تدریس می کرد و در موسم حج و غیر آن، گروه زیادی به حلقه درسش می پیوستند. مهمترین شاگردان امام شافعی عبارت بودند از: «حسن صباح زعفرانی»، «احمد بن محمد اشعری بصری»، «ربیع بن سلیمان جیزی»، «محمد بن عبدالحکیم»، «اسماعیل بن یحیی المزنی» و «یوسف بن یحیی البویطی».

 
شخصیت فردی و حیات اجتماعی امام شافعی
امام شافعی انسانی متواضع و قناعت پیشه بود. او شخصیت تأثیر برانگیزی برای مخاطبان خود داشت. امام شافعی هیأتی زیبا، قامتی بلند و گردنی بر افراشته داشته است و از صدایی گیرا برخوردار بوده، به طوری که هنگام تلاوت قرآن، شنوندگان را به گریه می انداخته است. او در طب و تیراندازی مهارت داشته است و از طبع شاعری برخوردار بوده، تا آن جا که شعر هم می گفته است. امام شافعی به منظور آشنایی با فن شعر و ادبیات و تاریخ عرب، مدتی را در میان قبایل بدوی عرب گذراند. لذا او در زبان عربی از فصاحت و بلاغت خاصی برخوردار بوده است. «ابن هشام» از سیرت نویسان بزرگ می گوید: «شافعی در لغت (عرب) حجت بوده است.» «یونس بن عبدالاعلی» می گفت: «هرگاه شافعی عربی را به کار می برد، گویی در مورد آن از همه عالمتر می باشد. هرگاه شعر می گفت، گویی از همه شاعرتر می باشد. و چنان که از فقه سخن می گفت، انگار از همه فقیه تر است». تدریس علوم عربی امام شافعی، هر روز از بالا آمدن آفتاب تا ظهر ادامه داشت و شاگردان کلاس او تنها افراد عادی نبودند، بلکه همه آن ها از بزرگان اهل شعر و لغت به حساب می آمدند. (10)امام شافعی در مناظره بسیار قوی بود و از عقل، درک و حاضر جوابی فوق العاده ای برخوردار بود. «بشرالمریسی» می گوید: «شافعی مردی است که از نصف عقل دنیا برخوردار است». (11) او در بحث بیشتر به کلیات تمایل داشت تا جزئیات. از نیروی بیان، فصاحت، ایمان محکم و قوت قلب برخوردار بود. امام شافعی با آن که مرد ثروتمندی نبود، اما هیچ گاه از بخشش غافل نمی شد و آن چه دارایی داشت بین فقرا تقسیم می کرد. او به خصوصیت جوانمردی معروف بود. «یحیی بن معین» در این خصوص می گوید: «اگر دروغ مباح بود، مروت شافعی مانع از دروغ گوییش می شد». با این که امام شافعی در مناظره از قدرت بالایی برخوردار بود، تا آن جا که طرف مقابل را به گریه وادار می نمود، اما در عقیده اش تعصب زیادی به خرج نمی داد و اگر رأی صحیح تری از رأی خود می یافت بدان عمل می کرد و از رأی اولیه خود صرف نظر می نمود. او در خصوص مناظره می گوید: به خدا قسم باکی ندارم که در مناظره حق با من باشد یا با طرف مقابلم، هر چند که بیشتر دوست دارم در مناظره حق با طرف مقابلم باشد (تا چیز تازه ای را بیاموزم).این نشان می دهد که هدف امام شافعی از مناظره تحمیل عقیده اش به دیگران نبوده، بلکه دانستن چیزهای جدید بوده است. قدرت کلام او در مناظره در مناطقی مثل عراق که مکاتب مختلف کلامی مثل معتزله، مرجئه و رافضیه مشغول به فعالیت بودند و برای مقابله با عقاید خود مبارز می طلیبد، نمود بیشتری  می یابد.امام شافعی برای کسب علم به سرزمین های مختلفی سفر کرد. از مکه و مدینه گرفته، تا کوفه و بغداد و مصر و یمن. امام شافعی در این سفرها با اندیشه ها، آراء و مکاتب مختلف فقهی و کلامی آشنا شد. از تجربیات و اندوخته های آن ها بهره می جست و هر جا لازم بود، آن ها را نقد می کرد، و گاهی با بزرگان این مکاتب به مناظره می پرداخت. روحیه علمی امام شافعی سبب شده بود که در عصری که مناظرات و مجادلات کلامی به حد اعلاء خود رسیده بود، امام شافعی فقه خود را بدور از هر گونه تعصب و کینه ارائه دهد، تا آن جا که فقه او به میانه روی و آسان گیری در میان عموم معروف شد. به طور کلی، فقه امام شافعی به دو مرحله تقسیم می شود: مرحله قدیم و مرحله جدید. مرحله قدیم فقه او مربوط به حضورش در عراق است که متأثر از فضای فقهی و کلامی آن محیط بوده است. اما مرحله دوم فقه امام شافعی را که می توان دوران تکاملی فقه او دانست، مربوط به حضور او در مصر است. با این که امام شافعی تلاش می کرد که از اندوخته های علمی دیگر اساتید بهره جوید، ولی او کسی نبود که از روی تقلید محض و کورکورانه چیزی را بپذیرد. لذا او از نقد اندیشه های مکاتب کلامی مختلف، مثل شیعه و معتزله و حتی آثار اساتید خود غافل نماند. زیرا بر خلاف دیگر شاگردان، به آثار اساتید خود تعصب نمی ورزید. امام شافعی در خصوص امام مالک می گوید: «مالک هم مانند من انسان است و ممکن است نظرش درست یا غلط باشد». لذا او کتابی را در نقد اندیشه های امام مالک نوشت. اما به احترام استادش تا مدت یک سال از انتشار کتابش خودداری کرد. (12) با این که امام شافعی بیشتر یک شخصیت علمی محسوب می شد، اما نسبت به وقایع سیاسی و اجتماعی جامعه اش بی تفاوت نبود. او رفتار خلفاء عباسی را نقد می کرد و آن را بر خلاف سیرت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) می دانست. چندین بار به دلیل فتواهایش از جانب حکومت عباسی احضار و توبیخ شد. او به آل علی بسیار ارادت داشت و همین مسأله در نهایت سبب فشار عباسیان بر او شد. در زمان امام شافعی منازعات کلامی بین روافض (مخالفان خلفاء راشدین) و نواصب (مخالفان اهل بیت) بسیار بالا بود. اما امام شافعی بی توجه به تهمتهایی که متوجه او می شد، پاسخ  می داد: «اگر حبّ و دوستی آل محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) جرم است و نشانه رافضی بودن است، پس بدانید که من رافضی هستم». و در یکی از اشعارش می گوید: «اگر علی را برتری دهیم، در نزد بیخردان رافضی هستیم. و اگر ابوبکر را برتر شماریم ما را ناصبی می خوانند. اگر اینطور باشد من هم رافضی و هم ناصبی هستم (به علی و ابوبکر علاقه دارم)، و این مسلک من است تا روزی که خاک بالینم گردد». (13) امام شافعی بسیار تأکید داشت که فکر، رفتار و فقه او منبعث از سنت رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) باشد. معروف است، روزی مردی نزد او آمد و در مورد مسأله ای از او سؤال کرد. امام شافعی جواب داد: رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) این چنین می گوید. آن شخص گفت : آیا فتوای تو همین است؟ امام شافعی پاسخ داد: می گویم رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) چنین گفت حال می گویی، نظر تو چیست؟ امام شافعی برای مدتی مقام قضاوت در یمن را بر عهده داشته است.

گسترش مذهب شافعی
از آن جا که مذهب امام شافعی، مذهبی میانه رو و آسانگیری بود، این مذهب درزمان خودش در بلاد اسلامی رواج یافت. یکی دیگر از عوامل گسترش مذهب امام شافعی، تلاش شاگردان او بود، زیرا پس از وفات امام شافعی، شاگردان او با کوشش های فراوان، فتوا و آراء استاد خود را رواج دادند. شاگردان امام شافعی در قبال آراء او راه تعصب را در پیش نگرفتند و ضعف آراء او را اصلاح کرده و قواعد و اصول آن را منظم نمودند. بدین ترتیب در بسیاری از مناطق، مذهب شافعی جایگزین مذهب حنفی و مالکی شد. گسترش مذهب شافعی از زمان خود او آغاز شد و تا قرن چهارم هجری به اوج خود رسید. امروزه پیروان مذهب شافعی در اکثر سرزمین های اسلامی وجود دارند. حتی در کشورهایی که مسلمانان پیرو مذهب مالکی یا حنفی هستند، تجمع پیروان شافعی مذهب بسیار زیاد است. در کشور عراق، قسمت هایی ازمصر، سوریه، شمال شبه جزیره عربستان، غرب آفریقا، جنوب شرقی آسیا، جنوب و غرب ایران، شرق آفریقا و قسمتی از شمال آفریقا مسلمانان پیرو این مذهب هستند. این مذهب، بعد از مذهب حنفی، دومین مذهب در میان مذاهب اهل سنت محسوب می شود و در میان سایر مذاهب اسلامی نیز همین مقام را دارد. در ایران در مناطقی چون کردستان، قسمت هایی از استان فارس و حوزه شمالی خلیج فارس، آذربایجان و قسمتی از استان گیلان مسلمانان از این مذهب پیروی می کنند.
 



نوشته شده در تاریخ یکشنبه 92/4/30 توسط gharib

نسب امام شافعی : محمد بن ادریس بن عثمان بن شافع، معروف به امام شافعی در سال 150 هجری در غزه، واقع در فلسطین دیده به جهان گشود. امام شافعی اصالتا قریشی بوده و یکی از اجداد او به نام شافع موفق به ملاقات رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) شده است، از این رو به امام شافعی معروف شد.امام شافعی در خانواده ای تنگدست به دنیا آمد و در کودکی پدرش را از دست داد. او در کودکی همراه خانواده اش به مکه مسافرت کرد و در آنجا ماندگار شد. امام شافعی در سال 204 هجری در یکی از سفرهایش به مصر  در گذشت و در شهر قاهره به خاک سپرده شد. او در زمان خلافت عباسیان می زیست.
دوران تحصیلی امام شافعی : امام شافعی از زمان کودکی به مجالس فقها و علماء و محدثان علاقه نشان می داد. او در سن هفت سالگی قرآن را حفظ کرد.(1) پس از آموختن مقدمات علوم زمان خود و ادبیات عرب، نزد «مسلم بن خالد»، فقیه مکه، به فرا گرفتن فقه پرداخت و در مدینه، در سن سیزده سالگی، نزد امام مالک، تحصیل را آغاز کرد و کتاب «الموطأ» او را از حفظ نمود.


 امام شافعی در سن بیست و پنج سالگی، در علم فقه و حدیث به درجه اجتهاد رسید.امام شافعی در جوانی از شاگردان امام مالک محسوب می شد و از طرفداران فقه و مکتب اهل حدیث به شمار می آمد. امام مالک نیز توجه خاصی به او داشت و همواره به دیگران می گفت: «شافعی آینده درخشانی در فقاهت خواهد داشت.» (2) بعد از رحلت امام مالک، امام شافعی در بلاد اسلامی به سیر آفاق و انفس پرداخت، از فقهای مکتب های مختلف فقهی کسب فیض کرد و از آراء و روش های فقهی دو مکتب، یعنی اصحاب رأی و اصحاب حدیث آگاه گشت. استادان امام شافعی در مکه عبارت بودند از: «مسلم بن خالد الزنجی»، «سفیان بن عینیه» و «عبدالرحمن بن عبدالعزیز بن ابی داوود». در مدینه نیز مهمترین اساتید امام شافعی به این ترتیب بوده اند: «مالک بن انس»، «ابراهیم بن سعد الانصاری»، «ابراهیم بن یحیی السامی» و «عبدالله بن نافع الصائغ». مهمترین استادان امام شافعی در عراق و یمن عبارت بودند از: «مطرف بن مازن»، «هشام بن یوسف قاضی صنعاء»، «یحیی بن حسان»، «محمد بن الحسن»، «وکیع بن جراح الکوفی»، «ابو حماد بن اسامه کوفی» و «اسماعیل بن عطیه بصری». در میان اساتید امام شافعی، نام افرادی با تخصص های مختلف و حتی از شیعه و معتزله هم به چشم می خورد. این نشان می دهد که امام شافعی در کسب علم هیچ گونه تعصبی نداشته و از دانش همه بهره جسته است. امام شافعی به احترام استاد هیچ گاه در محضر او مناظره نمی کرد، ولی در غیاب استاد آراء او را نقد می نمود. او در نقد آراء ابوحنیفه و اوزاعی که از بزرگترین فقهای آن عصر محسوب می شدند، پیشگام بود. نقدهای امام شافعی در چارچوب علمی صورت می گرفت و او حتی برای مخالفان فکری خود احترام قائل بود.

روش فقهی امام شافعی
تا قبل از امام شافعی، رقابت فقهی، میان دو مکتب اهل رأی و حدیث بود. امام شافعی که از محضر اساتید هر دو مکتب بهره جسته بود و از مبانی هر دو به خوبی آگاه بود، توانست در فقه خود، یک پل ارتباطی میان این دو مکتب ایجاد کند و فقه مدینه را به فقه کوفه پیوند زند. او ضمن این که از هر دو مکتب انتقاد می کرد، نکات برجسته آن ها را با هم جمع نمود و روش جدیدی را در فقه ارائه داد.امام شافعی در فقه و مذهبش، برای حکم و تشریع نخست از قرآن مدد می جست و می گفت: سنت پیامبر نیز به منزله قرآن است، زیرا مبین و مفسر آن است. امام شافعی حدیث را بسیار گرامی می داشت و به قولی، کتاب حدیثی «الموطأ» را در نه شب حفظ نمود. احادیثی که امام شافعی نقل می کرد از جایگاه ویژه ای در میان فقهای آن عصر برخوردار بود. «محمد بن حسن» می گوید: «اگر اصحاب حدیث صحبت نمایند، با زبان شافعی حرف خواهند زد». «حسن بن محمد زعفرانی» نیز می گوید : «اصحاب حدیث خواب بودند و امام شافعی آن ها را بیدار کرد». امام شافعی در میان فقهای عصر خود به «ناصر الحدیث» معروف شده بود. (3) امام شافعی برای راوی حدیث، تمامی شرایط ممکن را از قبیل راستی، درستی، دیانت و حافظه در نظر می گرفت. او بعد از قرآن و سنت، به اجماع مسلمانان در مسائل فقهی توجه می نمود. از بدعت در دین اکراه داشت، لذا دید خوبی به علم کلام نداشت. خصوصا این که می دید بعضی از اهل کلام، بعضی دیگر را تکفیر می کنند. با این حال، به یادگیری و احاطه بر اصول علم کلام علاقمند بود، هر چند که امام شافعی مانند امام ابوحنیفه یک متکلم نبود و در اصول دین و الهیات مذاق و مشرب مکتب اشعری داشت. امام شافعی اولین کسی بود که برای علم اصول قواعدی وضع کرد. امام فخر رازی می گوید: « بدان که نسبت امام شافعی در علم اصول، چون نسبت ارسطو به علم منطق است.» مردم پیش از شافعی، در مسایل فقه سخن می گفتند و استدلال می کردند و به معارضه می پرداختند، اما دارای قانونی نبودند که برای دانستن دلایل شریعت، در چگونگی معارضه و ترجیح دلایل بدان رجوع نمایند. اما امام شافعی علم اصول را دریافت و آن را چون قانونی کلی، برای مراجعه و شناخت به ادله شرعی و برای استفاده عموم وضع کرد.» (4) امام شافعی در ابتدا متأثر از مکتب اهل حدیث در مدینه بود. اما پس از سفر به عراق با دیدگاه های شاگردان ابوحنیفه آشنا شد. او اقدام به ارائه روشی تازه در فقه نمود که تلفیقی از مذهب امام مالک و ابو حنیفه محسوب می شود. امام شافعی فقیهی میانه رو بود و از آثار هر دو مکتب اهل رأی و اهل حدیث بهره می جست. پس مذهب او نوع تکامل یافته ای از مذهب مالکی و حنفی است. «ابن خلکان» مورخ بزرگ در مورد امام شافعی می گوید: «او به علم قرآن و سنت پیامبر و سخنان صحابه و آثار و اختلاف آن ها و عقاید و گفتار علماء و فقها بسیار دانا بود». (5) امام احمد بن حنبل نیز در خصوص امام شافعی می گوید: «من از چگونگی ناسخ و منسوخ حدیث آگاه نبودم. تا این که با شافعی مجالست کردم و از او آموختم. شافعی در میان فقهای اسلامی خورشیدی بود در میان ستارگان. او به سنت پیامبر و قوانین آن بسیار آگاه بود. فصیح و شیرین سخن و به انواع استدلال ظاهری توانا بود. او بسیار موثق و امانت دار و عادل و پارسا بود. عالمی بود دارای عفت نفس، حسن سیرت و بلند قدر و منزلت». (6) امام شافعی در عصر خود و در میان فقیهان آن عهد، پر تألیف ترین و پر اثرترین آن ها بوده است. او در نوشتن آثار متعدد خود از مایه علمی و ادبی خود سود می جست. زیرا او در فنون ادب و لغت و در فقه و حدیث شناسی، بسیار زبردست بوده و با اصول فصاحت و بلاغت عربی کاملا آشنا بود. نوشته اند که او در فقه، حدیث، علوم قرآنی، شعر و لغت به درجه بلندی رسید. از او آثار و رسالات فراوانی بر جا مانده تا آن جا که در حدود 110 مجلد کتاب و رساله را به او نسبت داده اند. (7) بیشتر این کتاب ها در زمینه فقه می باشد. امام شافعی دارای دو کتاب بزرگ و علمی تحت عنوان «الام» و «الرساله» است. «الام» اولین کتاب فقهی مدون در جهان اسلام محسوب می شود و می توان آن را «دایره المعارف فقهی» نامید. همه مطالب کتاب «الام» در ابواب و مسائل فقه است. این کتاب عظیم، دریایی است از فقه اسلامی و نمادی از عظمت علمی امام شافعی در فقه.(8)
 
با وجود این، امام شافعی هیچ کس را به پذیرش عقیده اش مجبور نمی ساخت و در مقدمه کتاب «الام» می نویسد: این حاصل زحمات من است و اگر از قول من بهتر را یافتید، آن را رها کنید و به آن چه بهتر است، بچسبید. یا اگر در کتابم بر خلاف سنت رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) چیزی را یافتید، سخن ما را رها کنید و به سنت رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) روی آورید. از امام شافعی کتاب های مهم دیگری هم چون «المسند» و «السنن» نیز بر جای مانده است. «عبدالرحمن بن مهدی» در خصوص عظمت یکی از کتاب های امام شافعی، تحت عنوان «الرساله» می گوید: کتاب الرساله را پانصد بار خواندم و هر بار مطلب جدیدی از آن آموختم. (9) از دیگر کتاب های معروف امام شافعی می توان از «الوصایا الکبیره» و «جماع العلم» نام برد. امام شافعی برای مدت زیادی در مسجدالحرام تدریس می کرد و در موسم حج و غیر آن، گروه زیادی به حلقه درسش می پیوستند. مهمترین شاگردان امام شافعی عبارت بودند از: «حسن صباح زعفرانی»، «احمد بن محمد اشعری بصری»، «ربیع بن سلیمان جیزی»، «محمد بن عبدالحکیم»، «اسماعیل بن یحیی المزنی» و «یوسف بن یحیی البویطی».

 
شخصیت فردی و حیات اجتماعی امام شافعی
امام شافعی انسانی متواضع و قناعت پیشه بود. او شخصیت تأثیر برانگیزی برای مخاطبان خود داشت. امام شافعی هیأتی زیبا، قامتی بلند و گردنی بر افراشته داشته است و از صدایی گیرا برخوردار بوده، به طوری که هنگام تلاوت قرآن، شنوندگان را به گریه می انداخته است. او در طب و تیراندازی مهارت داشته است و از طبع شاعری برخوردار بوده، تا آن جا که شعر هم می گفته است. امام شافعی به منظور آشنایی با فن شعر و ادبیات و تاریخ عرب، مدتی را در میان قبایل بدوی عرب گذراند. لذا او در زبان عربی از فصاحت و بلاغت خاصی برخوردار بوده است. «ابن هشام» از سیرت نویسان بزرگ می گوید: «شافعی در لغت (عرب) حجت بوده است.» «یونس بن عبدالاعلی» می گفت: «هرگاه شافعی عربی را به کار می برد، گویی در مورد آن از همه عالمتر می باشد. هرگاه شعر می گفت، گویی از همه شاعرتر می باشد. و چنان که از فقه سخن می گفت، انگار از همه فقیه تر است». تدریس علوم عربی امام شافعی، هر روز از بالا آمدن آفتاب تا ظهر ادامه داشت و شاگردان کلاس او تنها افراد عادی نبودند، بلکه همه آن ها از بزرگان اهل شعر و لغت به حساب می آمدند. (10)امام شافعی در مناظره بسیار قوی بود و از عقل، درک و حاضر جوابی فوق العاده ای برخوردار بود. «بشرالمریسی» می گوید: «شافعی مردی است که از نصف عقل دنیا برخوردار است». (11) او در بحث بیشتر به کلیات تمایل داشت تا جزئیات. از نیروی بیان، فصاحت، ایمان محکم و قوت قلب برخوردار بود. امام شافعی با آن که مرد ثروتمندی نبود، اما هیچ گاه از بخشش غافل نمی شد و آن چه دارایی داشت بین فقرا تقسیم می کرد. او به خصوصیت جوانمردی معروف بود. «یحیی بن معین» در این خصوص می گوید: «اگر دروغ مباح بود، مروت شافعی مانع از دروغ گوییش می شد». با این که امام شافعی در مناظره از قدرت بالایی برخوردار بود، تا آن جا که طرف مقابل را به گریه وادار می نمود، اما در عقیده اش تعصب زیادی به خرج نمی داد و اگر رأی صحیح تری از رأی خود می یافت بدان عمل می کرد و از رأی اولیه خود صرف نظر می نمود. او در خصوص مناظره می گوید: به خدا قسم باکی ندارم که در مناظره حق با من باشد یا با طرف مقابلم، هر چند که بیشتر دوست دارم در مناظره حق با طرف مقابلم باشد (تا چیز تازه ای را بیاموزم).این نشان می دهد که هدف امام شافعی از مناظره تحمیل عقیده اش به دیگران نبوده، بلکه دانستن چیزهای جدید بوده است. قدرت کلام او در مناظره در مناطقی مثل عراق که مکاتب مختلف کلامی مثل معتزله، مرجئه و رافضیه مشغول به فعالیت بودند و برای مقابله با عقاید خود مبارز می طلیبد، نمود بیشتری  می یابد.امام شافعی برای کسب علم به سرزمین های مختلفی سفر کرد. از مکه و مدینه گرفته، تا کوفه و بغداد و مصر و یمن. امام شافعی در این سفرها با اندیشه ها، آراء و مکاتب مختلف فقهی و کلامی آشنا شد. از تجربیات و اندوخته های آن ها بهره می جست و هر جا لازم بود، آن ها را نقد می کرد، و گاهی با بزرگان این مکاتب به مناظره می پرداخت. روحیه علمی امام شافعی سبب شده بود که در عصری که مناظرات و مجادلات کلامی به حد اعلاء خود رسیده بود، امام شافعی فقه خود را بدور از هر گونه تعصب و کینه ارائه دهد، تا آن جا که فقه او به میانه روی و آسان گیری در میان عموم معروف شد. به طور کلی، فقه امام شافعی به دو مرحله تقسیم می شود: مرحله قدیم و مرحله جدید. مرحله قدیم فقه او مربوط به حضورش در عراق است که متأثر از فضای فقهی و کلامی آن محیط بوده است. اما مرحله دوم فقه امام شافعی را که می توان دوران تکاملی فقه او دانست، مربوط به حضور او در مصر است. با این که امام شافعی تلاش می کرد که از اندوخته های علمی دیگر اساتید بهره جوید، ولی او کسی نبود که از روی تقلید محض و کورکورانه چیزی را بپذیرد. لذا او از نقد اندیشه های مکاتب کلامی مختلف، مثل شیعه و معتزله و حتی آثار اساتید خود غافل نماند. زیرا بر خلاف دیگر شاگردان، به آثار اساتید خود تعصب نمی ورزید. امام شافعی در خصوص امام مالک می گوید: «مالک هم مانند من انسان است و ممکن است نظرش درست یا غلط باشد». لذا او کتابی را در نقد اندیشه های امام مالک نوشت. اما به احترام استادش تا مدت یک سال از انتشار کتابش خودداری کرد. (12) با این که امام شافعی بیشتر یک شخصیت علمی محسوب می شد، اما نسبت به وقایع سیاسی و اجتماعی جامعه اش بی تفاوت نبود. او رفتار خلفاء عباسی را نقد می کرد و آن را بر خلاف سیرت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) می دانست. چندین بار به دلیل فتواهایش از جانب حکومت عباسی احضار و توبیخ شد. او به آل علی بسیار ارادت داشت و همین مسأله در نهایت سبب فشار عباسیان بر او شد. در زمان امام شافعی منازعات کلامی بین روافض (مخالفان خلفاء راشدین) و نواصب (مخالفان اهل بیت) بسیار بالا بود. اما امام شافعی بی توجه به تهمتهایی که متوجه او می شد، پاسخ  می داد: «اگر حبّ و دوستی آل محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) جرم است و نشانه رافضی بودن است، پس بدانید که من رافضی هستم». و در یکی از اشعارش می گوید: «اگر علی را برتری دهیم، در نزد بیخردان رافضی هستیم. و اگر ابوبکر را برتر شماریم ما را ناصبی می خوانند. اگر اینطور باشد من هم رافضی و هم ناصبی هستم (به علی و ابوبکر علاقه دارم)، و این مسلک من است تا روزی که خاک بالینم گردد». (13) امام شافعی بسیار تأکید داشت که فکر، رفتار و فقه او منبعث از سنت رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) باشد. معروف است، روزی مردی نزد او آمد و در مورد مسأله ای از او سؤال کرد. امام شافعی جواب داد: رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) این چنین می گوید. آن شخص گفت : آیا فتوای تو همین است؟ امام شافعی پاسخ داد: می گویم رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) چنین گفت حال می گویی، نظر تو چیست؟ امام شافعی برای مدتی مقام قضاوت در یمن را بر عهده داشته است.

گسترش مذهب شافعی
از آن جا که مذهب امام شافعی، مذهبی میانه رو و آسانگیری بود، این مذهب درزمان خودش در بلاد اسلامی رواج یافت. یکی دیگر از عوامل گسترش مذهب امام شافعی، تلاش شاگردان او بود، زیرا پس از وفات امام شافعی، شاگردان او با کوشش های فراوان، فتوا و آراء استاد خود را رواج دادند. شاگردان امام شافعی در قبال آراء او راه تعصب را در پیش نگرفتند و ضعف آراء او را اصلاح کرده و قواعد و اصول آن را منظم نمودند. بدین ترتیب در بسیاری از مناطق، مذهب شافعی جایگزین مذهب حنفی و مالکی شد. گسترش مذهب شافعی از زمان خود او آغاز شد و تا قرن چهارم هجری به اوج خود رسید. امروزه پیروان مذهب شافعی در اکثر سرزمین های اسلامی وجود دارند. حتی در کشورهایی که مسلمانان پیرو مذهب مالکی یا حنفی هستند، تجمع پیروان شافعی مذهب بسیار زیاد است. در کشور عراق، قسمت هایی ازمصر، سوریه، شمال شبه جزیره عربستان، غرب آفریقا، جنوب شرقی آسیا، جنوب و غرب ایران، شرق آفریقا و قسمتی از شمال آفریقا مسلمانان پیرو این مذهب هستند. این مذهب، بعد از مذهب حنفی، دومین مذهب در میان مذاهب اهل سنت محسوب می شود و در میان سایر مذاهب اسلامی نیز همین مقام را دارد. در ایران در مناطقی چون کردستان، قسمت هایی از استان فارس و حوزه شمالی خلیج فارس، آذربایجان و قسمتی از استان گیلان مسلمانان از این مذهب پیروی می کنند.
 



نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 92/4/26 توسط gharib

 

 



نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 92/4/26 توسط gharib

وی همچنین درباره سوژه‌های امسال «ماه عسل» گفت: سوژه‌ها، سوژه‌هایی معمولی است اما خود احسان علیخانی ظرفیت‌ها و توانایی‌هایی دارد که می‌تواند از سوژه‌ی خوب یک برنامه خوب بسازد.

مجید یوسفی در گفت‌وگو با ایسنا از سختی‌های ساخت برنامه «ماه عسل» در سال گذشته گفت و توضیح داد: کار کردن با برنامه‌ای که هر روز متفاوت جلوی دوربین می‌رود، سخت و در عین حال جذاب است و علی ضیاء هم تلاش کرد به عنوان مجری سبکی از خود ارائه دهد و موفقیت نسبی داشت اما با وجود فشارهای که از بیرون و درون برنامه برای ما ایجاد شد، تجربه بسیار خوبی بود؛ حتی مخاطبان آن بیشتر از سال‌های قبل «ماه عسل» بود و احساس خوبی داشتم.

وی ادامه داد: هر برنامه‌ای موفقیت کسب کند، طبیعی است که حضور در آن را ادامه داد. دوست داشتم امسال هم برنامه «ماه عسل» را بسازم اما قطعا علیخانی با طرح جدیدتری آمده بود و شبکه تاکید داشت که خودش کار کند.

ماه عسل

یوسفی همچنین درباره‌ی برنامه امسال «ماه عسل» اظهار کرد: سوژه‌ها، سوژه‌های معمولی است اما خود احسان علیخانی ظرفیت‌ها و توانایی‌هایی دارد که می‌تواند از سوژه خوب یک برنامه خوبی بسازد؛ البته این برنامه دکور خوبی نیز دارد و به لحاظ ظاهری سر و شکل مناسبی دارد که می‌تواند مخاطب را جذب کند.

این تهیه‌کننده همچنین در بخش دیگری از گفت‌وگوی خود با بیان اینکه صرف نظر از اینکه چه کسی این برنامه را کار می‌کند دوست دارد هویت آن حفظ شود،‌ گفت: این برنامه مخاطب خاص خودش را دارد از طرفی مخاطبان مایلند برنامه به بهترین شکل ساخته شود فرقی نمی‌کند اجرای آن را علی ضیاء بر عهده بگیرد یا احسان علیخانی بلکه باید بتواند فضای خوبی بسازد امیدوارم برای برنامه امسال این اتفاق بیفتد.

این تهیه‌کننده تاکید می‌کند: خیلی سخت است برنامه‌ای بسازی که 30 شب موضوعات متنوعی داشته باشد و جذابیت خودش را حفظ کند از طرفی حاشیه‌هایی که بیرون از برنامه وجود دارد، سختی‌های کار را دو چندان می‌کند.

او در پایان گفت: سال گذشته احساس خوبی داشتم که «ماه عسل» را کار کردم و علت آن هم دو مساله بود؛ یکی خود برنامه «ماه عسل» که دوستان خوبی مثل فرزاد حسنی‌، حسن جوهرچی و خود احسان علیخانی در آن زحمت کشیده‌اند و برنامه را به یک برنامه بِرند تبدیل کردند و دیگر اینکه چون ویژه ایام رمضان بود دوست داشتم برنامه را کار کنم.



<      1   2   3   4   5   >>   >
.: Weblog Themes By Pichak :.



بازدید امروز: 94
بازدید دیروز: 9
کل بازدیدها: 264174

تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک

  • فروش بک لینک فالو | فروش بک لینک با کیفیت